mojtaba sabouri website مجتبی صبوری
mojtaba sabouri website مجتبی صبوری وبسایت
mojtaba sabouri website مجتبی صبوری

Psychology

چگونه بدون عذاب‌ وجدان افراد منفی را از زندگیتان بیرون کنید

مجموعهبرای زندگی بهتر

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

Description: افراد منفی,انرژی منفی,انرژی منفی افراد منفی

«از کسانیکه سعی می‌کنند آرزوهای شما را کوچک بشمارند دوری کنید. این کار آدم‌های حقیر است. درحالیکه آدم‌های بزرگ همیشه کاری می‌کنند که احساس کنید شما هم می‌توانید فرد بزرگی شوید.» -- مارک تواین

اول باید بگوییم که تعریف ما از آدم‌های منفی کسانی هستند که همیشه از مشکلاتشان پیش شما شکایت می‌کنند اما کاری برای بهبود آن انجام نمی‌دهند. فرد منفی کسی است که هیچ حمایتی از شما نمی‌کند و فقط به شما حس بد می‌دهد. کسی که ایده‌های عالی و اهداف بزرگ شما را مسخره یا تحقیر می‌کند.

دوم اینکه، هدف این مقاله منفی دیدن افراد منفی نیست. این افراد معمولاً در جایگاهی از زندگی‌شان هستند که هیچ تغییر موثر و سازنده‌ای را نمی‌پذیرند و به همین دلیل در وضعیت کنونی‌شان باقی می‌مانند. این اشکالی ندارد. ما به آنها کاری نداریم فقط می‌خواهیم از شما دربرابر این افراد دفاع کنیم تا منفی بودن آنها بر زندگی شما اثر نگذارد.

اول باید بدانید که چرا لازم است افراد منفی را از زندگی‌تان بیرون کنید:
 افراد منفی سرعت رسیدن شما به اهدافتان را کندتر می‌کنند. چه خودشان متوجه آن باشند و چه نباشند، با ایجاد شک و تردید در ذهنتان، شما را از دنبال کردن آرزوها و اهدافتان دلسرد می‌کنند.

 انرژی منفی افراد منفی بر سطح انرژی، استرس و اضطراب و سلامتی‌تان اثر می‌گذارد. پس باید مراقب آن باشید.

 باید فضا را برای ایجاد تغییرات مثبت باز کنید. اینکه در روابط منفی خود با دیگران بمانید و اجازه دهید انرژی منفی آنها وارد زندگی شما شود جلو بروز فرصت‌های موفقیت را از خودتان می‌گیرید. همچنین بیرون کردن افراد منفی از زندگی‌تان فضا را برای ورود افراد مثبت باز می‌کند، افراد مثبتی که به شما برای رسیدن به اهدافتان انگیزه داده و از شما حمایت خواهند کرد.

چطور افراد منفی را از زندگی‌تان بیرون کنید:

قدم اول: تصمیم بگیرید که ارزش این کار را دارید
• باید احساس کنید که ارزش رسیدن به آرزوهایتان و تغییر کردن به آدمی که دوست دارید باشید را دارید. بیرون کردن منفی‌گرایی‌ها از زندگی‌تان کمکتان می‌کند سریعتر به آنجا برسید. باید به انجام این کار برای خودتان متعهد شوید وگرنه عذاب وجدانی که برای بیرون کردن این افراد از زندگی‌تان پیدا می‌کنید شما را همان جایی که هستید نگه خواهد داشت (در قدم سوم بیشتر در این زمینه توضیح می‌دهیم).

• از کجا بفهمید ارزشش را دارید: خیلی راحت. تصمیم بگیرید. باید انتخاب کنید که به خودتان متعهد شوید، به اهدافتان، به رویاهایتان و نباید بگذارید هیچ چیز سرعت شما را برای رسیدن به آنها کم کند.

• به عواقب منفی که ماندن در چنین روابطی برایتان خواهد داشت فکر کنید. از خودتان بپرسید:

- این روابط چه تاثیری در زندگی من دارند؟
- چه اهدافی دارم و چقدر دوست دارم به آنها برسم؟ آیا این افراد از اهداف من حمایت می‌کنند یا فقط من را از آن دلسرد می‌کنند؟

قدم دوم: افراد منفی را شناسایی کنید
• افراد منفی حالتان را نسبت به وقتی که شروع به حرف زدن با آنها کردید، بدتر می‌کنند. آنها سطح انرژی شما را پایین می‌آورند.

• بین کسی که چالش‌ها و مشکلات خودشان را با شما در میان می‌گذارند با کسی که مدام شکایت می‌کند فرق دارد. فرق آنها این است که کسی که مشکلاتش را با شما در میان می‌گذارد، به دنبال حمایت سازنده شماست و آماده تغییر است. اما آنهایی که مدام شکایت می‌کنند اصلاً نمی‌خواهند تغییر کنند فقط می‌خواهند شما برایشان احساس تاسف کنید.

• آنها ایده‌هایتان را تحقیر می‌کنند. مثلاً سوال می‌کنند که چه می‌کنید بعد چیزی می‌گویند مثل، «شاید بهتر باشه کارت رو عوض نکنی چون اینجا که هستی امنیت شغلی داری. سودت چطور؟ یا بازنشتگیت؟» این خیلی شایع است و گاهی تشخیص آن بسیار دشوار است. بااینکه ممکن است به نظر برسد قصد نصیحت کردن شما را دارند اما در آخر فقط شک و تردید بیشتری در دلتان می‌اندازند چون ممکن است اعمال شما ترس‌ها و ناامنی‌های خودشان را به یادشان بیاورد.

• منفی بودن این افراد ممکن است ضعیف یا قوی باشد اما در کمترین شدت منفی بودن هم باز این افراد موجب پایین کشیدن شما می‌شوند. برای این آدم‌ها بتوانند بر شما تاثیر منفی بگذارند لازم نیست حتماً به بدترین و دشمنانه‌ترین حالت رفتار کنند.

قدم سوم: بگذارید بروند
فقط شروع کنید. از هر روشی که می‌توانید استفاده کنید. از آنها دوری کنید. تلفن‌هایشان را جواب ندهید. برای دور ماندنتان عذرخواهی کنید اما لازم نیست برایشان توضیح دهید که چرا چنین رفتاری می‌کنید.

• لازم نیست هیچ توضیحی به آنها بدهید مگر اینکه بخاطر اینکه بیش از حد به شما فشار می‌آورند این کار را لازم بدانید. این می‌تواند به این دلیل باشد که در وضعیت فکری نیستند که نمی‌توانند به چیزهایی که می‌گویید گوش کنند و اگر بخواهید کارتان را توضیح دهید حالت دفاعی به خود می‌گیرند.

• این کار را با احترام و عشق انجام دهید. با دعا و محبت آنها را از زندگیتان بیرون کنید. آماده باشید که هر زمان توانستند آماده تغییر و مثبت‌تر شدن باشند آنها را به زندگی‌تان برگردانید.

قدم چهارم: عذاب‌وجدان نداشته باشید.
• باز هم باید بگوییم که شما ارزشش را دارید. باید بهترین دوست خودتان باشید. اگر مسئولیت زندگیتان را نپذیرید، هیچکس اینکار را نمی‌تواند بکند.

• بااینکه ممکن است فکر کنید آنها را ترک کرده‌اید اما اینکار را نکرده‌اید. بین ترک کردن کسی و اینکه بگذارید از زندگی‌تان بیرون بروند فرق هست. اگر از نصیحت کردن و تشویق کردن آنها خسته شده‌اید و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است، دیگر هیچ مقدار حرف از طرف شما بر فکر و رفتار آنها تاثیر نخواهد گذاشت.

• مجبور نیستید. ممکن است بخاطر اینکه فکر می‌کنید محبورید این افراد را در زندگی‌تان نگه دارید. شاید از دوران راهنمایی بهترین دوستتان بوده باشد. شاید هم پسرخاله یا دخترخاله‌تان است و احساس می‌کنید مجبورید بخاطر خویشاوندی آنها را تحمل کنید. دلیل آن هر چه که باشد، آدم‌ها رشد می‌کنند و هیچ اشکالی ندارد که روابط بین آنها تغییر کند.

قدم پنجم: مثبت باشید.
دور و اطرافتان را افراد مثبت پر کنید. اینها کسانی هستند که:


• از آمال و آرزوهای شما حمایت می‌کنند.


• هرچقدر هم که ایده‌ها و اهدافتان ترسناک، خطرناک و با نتیجه نامعلوم باشد، از آن دفاع می‌کنند چون می‌دانند که تا چه اندازه برای شما مهم است.


• اهدافی بزرگ دارند. شما تحسینشان می‌کنید چون زندگی فوق‌العاده‌ای دارند.



با 14 قانون خودتان باشید

مجموعهبرای زندگی بهتر

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

 

 

Description: روانشناسی,ارزش خود

 

روانشناسی- وقتی کسی با شما طوری برخورد می‌کند که انگار فقط یکی از چندین و چند انتخاب هستید، به آنها کمک کنید با بیرون آوردن شما از آن تساوی انتخاب‌هایشان را محدود کنند.

 

خودتان باشید. اگر سعی کنید یک نفر دیگر باشید، فقط خودتان را تلف کرده‌اید. خودِ درونیتان را در آغوش بکشید و بدانید که هیچکس ایده‌ها، توانایی‌ها و زیبایی شما را ندارد. همانی باشید که از خودتان می‌شناسید یعنی بهترین مدل خودتان. و از اینها گذشته، با خودتان صادق باشید.

 

از همین امروز شروع کنید...

 

1 - اولویت‌هایتان را مشخص کنید

 

20 سال دیگر واقعاً مهم نیست که امروز چه کفشی پوشیده بودید، موهایتان چه مدلی بود یا مارک شلوار جینتان چه بوده است. چیزی که مهم است این است که دیگران چقدر دوستتان داشته‌اند، چه چیزهایی یاد گرفته‌اید و چطور از این دانش استفاده کرده‌اید.

 

2 - مسئولیت کامل اهدافتان را گردن بگیرید

 

اگر واقعا دوست دارید در زندگیتان به چیزهای خوبی برسید و اتفاقات خوبی برایتان بیفتد، باید خودتان باعث این اتفاقات شوید. نمی‌توانید یک گوشه بنشینید و آرزو کنید که یک نفر دیگر کمکتان کند. خودتان باید آینده‌تان را بسازید و فکر نکنید که سرنوشت باعث همه اعمال و انتخاب‌های شماست.

 

3 - ارزش خودتان را بشناسید

 

وقتی کسی با شما طوری برخورد می‌کند که انگار فقط یکی از چندین و چند انتخاب هستید، به آنها کمک کنید با بیرون آوردن شما از آن تساوی انتخاب‌هایشان را محدود کنند. بعضی وقت‌ها باید سعی کنید برایتان مهم نباشد، حال هرچقدر هم که اهمیت داشته باشد چون ممکن است گاهی اوقات برای کسی که ارزش خیلی زیادی برایتان دارد، هیچ ارزشی نداشته باشید. این غرور نیست بلکه احترام به خود است. اگر دور و برتان را با افراد منفی پر کنید نباید انتظار داشته باشید که زندگیتان تغییرات مثبت داشته باشد. به افراد نیمه‌وقت، موقعیت تمام‌وقت در زندگیتان ندهید. ارزش خودتان را بشناسید و هیچوقت به کمتر از آنچه لیاقتتان است راضی نشوید.

 

4 - رویکرد مناسب را انتخاب کنید

 

نگرش مهمترین چیز است. وقتی با صف‌های طولانی و ترافیک سنگین روبرو می‌شوید و یا یک ساعت از ساعت قرارتان با کسی گذشته است، دو انتخاب پیش رو دارید: می‌توانید خسته و کلافه شوید و می‌توانید به آن به شکل فرصت و زمان کوتاهی که زندگی برای فکر کردن، آرام‌تر شدن و خیالپردازی به شما داده است نگاه کنید. اولین انتخاب فشارخونتان را بالا می‌برد. دومین انتخاب هوشیاریتان را بیشتر می‌کند.

 

5 - اجازه ندهید اشتباهات گذشته رویاهایتان را خراب کند

 

یاد بگیرید که همه چیزهایی که کنترل آن به دست شما نیست را رها کرده و از یاد ببرید. دفعه بعدی که وسوسه شدید درمورد موقعیتی که فکر می‌کنید ناعادلانه تمام شد، بیهوده‌گویی کنید، این را به خودتان یادآور شوید: هیچوقت با فکر کردن به این موضوع تا زمان مرگ نمی‌توانید عصبانیت مربوط به آن را از بین برید. پس دهانتان را بسته نگه دارید، مشتتان را باز کنید و به افکارتان یک مسیر دوباره دهید.

 

6 - چیزهایی را انتخاب کنید که واقعاً مهم هستند

 

بعضی چیزها اهمیت زیادی ندارند، مثل نوع ماشینی که سوار می‌شوید. اگر به تصویر بزرگ زندگی نگاه کنید، چقدر این مسئله می‌تواند اهمیت داشته باشد؟ شادتر کردن یک انسان جطور؟ بله، این اهمیت دارد. مشکل بزرگ و اصلی اکثر آدمها این است که می‌دانند چه چیزهایی مهم است اما آن را انتخاب نمی‌کنند.حواسشان پرت می‌شود. چیزهای اول را اول نمی‌گذارند. سخت‌ترین و هوشمندانه‌ترین راه‌ها برای زندگی، انتخاب چیزهایی است که واقعاً مهم است.

 

7 - خودتان را دوست داشته باشید

 

بگذارید یک نفر درست همانطور که خودتان را دوست دارید شما را دوست بدارد، با همه نقص‌ها، زشتی‌ها و مشکلات. بگذارید باوجود همه اینها یک نفر دوستتان داشته باشد؛ و بگذارید آن یک نفر خودِ شما باشد.

 

8 - توانایی‌ها و ضعف‌های خود را بپذیرید

 

با خودتان راحت باشید و اعتمادبه‌نفس داشته باشید. ما معمولاً زمان زیادی را برای مقایسه خودمان با دیگران تلف می‌کنیم و افسوس می‌خوریم که کاش کس دیگری بودیم. هر کسی توانایی ها و ضعف‌های خودش را دارد و فقط زمانیکه همه آنچه که هستیم را بپذیریم، خواهیم توانست از توانایی‌هایمان استفاده کنیم.

 

9 - برای خودتان بایستید

 

شما به دنیا آمده‌اید که واقعی باشید، نه ایدآل. به دنیا آمده‌اید که خودتان باشید نه چیزی که کس دیگری که می‌خواهد باشید. برای خودتان بایستید، به چشمان آنها نگاه کنید و بگویید، "تازمانیکه من را نشناخته‌ای درموردم قضاوت نکن. تا زمانیکه با من وارد چالش نشده‌ایی، ارزشم را پایین نیاور و تازمانیکه با من حرف نزده‌ای درموردم حرف نزن."

 

10 - از دیگران درس بگیرید و زمانی که لازم است، بگذرید

 

نمی‌توانید توقع داشته باشید که بتوانید دیگران را تغییر دهید. یا همانی که هستند را می‌پذیرید یا بدون آنها زندگی می‌کنید. و فقط بخاطر اینکه چیزی تمام می‌شود به این معنی نیست که هیچوقت وجود نداشته است. شما زندگی کرده‌اید، درس گرفته‌اید، رشد کرده‌اید و گذشته‌اید. وجود بعضی آدمها در زندگی برای شما نعمت هستند و بعضی از آنها فقط درس.

 

11 - در روابطتان صادق باشید

 

خیانت نکنید! اگر شاد نیستید، صادق باشید و از آن رابطه بگذرید. وقتی واقعاً عاشق باشید، وفادار بودن اصلاً سخت نیست، توام با لذت است.

 

12 - با راحت بودن راحت باشید

 

همانطور که می‌دانیم زندگی می‌تواند در یک چشم برهم زدن از این رو به آن رو شود. دوستی‌هایی که امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسید آغاز می‌شود، کارهای مهم کنار گذاشته می‌شود و یک امید دیرینه دوباره زنده می‌شود. شاید گاهی‌اوقات راحت به نظر نیاید اما بدانید که زندگی در انتهای منطقه آرامش شما شروع می‌شود. پس اگر در حال حاضر احساس راحتی ندارید، بدانید که تغییری که در زندگیتان رخ داده است انتهای کار نیست، بلکه یک شروع تازه است.

 

13 - همانی باشید که برای تبدیل شدن به آن به دنیا آمده‌اید

 

نگذارید به آخر زندگیتان برسید و بفهمید که فقط طول زندگی را زندگی کرده‌اید. عرض آن را هم زندگی کنید. وقتی بعنوان یک انسان مشتاق به دنیا می‌آیید، تنها مشکلی که بزرگتر از یاد گرفتن راه رفتن در کفش دیگران است، این است که یاد بگیرید با خودتان راحت باشید. از قلبتان پیروی کنید و مغزتان را هم همیشه همراه داشته باشید. وقتی واقعاً با خودتان راحت بودید، شاید همه آدمها دوستتان نداشته باشند اما برای شما اصلاً اهمیتی نخواهد داشت.

 

14 - هیچوقت از خودتان نا امید نشوید

 

این زندگی شماست. آن را شکل دهید و اگر این کار را کنید، کسی دیگر اینکار را می‌کند. قدرت نه تنها در میزان تحمل شما دیده می‌شود بلکه در توانایی شما برای شروع دوباره نمود می‌کند. هیچوقت برای تبدیل شدن به آنچه که می‌خواهید باشید دیر نیست. مدام یاد بگیرید، سازگار شوید و رشد کنید. شاید هنوز به مقصدتان نرسیده باشید اما مطمئناً از دیرروز به مقصدتان نزدیک‌تر هستید.


دشمنان خود را به متحدان خود تبدیل کنید/ چگونه روابط تیره را بهبود بخشیم

مجموعهبرای زندگی بهتر

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

Description: روابط در محیط کار ,بهبود روابط با یک همکار

گاهی اوقات روابط در محیط کار با بعضی از همکاران مخدوش می‌شود مثلا با رئیس، همکار یا یکی از کارمندان. شاید در بعضی موارد نتوانیم با آن شخص کنار بیاییم. برای بهبود چنین روابطی چه اقداماتی می‌توان انجام داد. آیا لازم است از نو شروع کنیم؟


 افراد خبره چه می‌گویند
خوشبختانه تیره‌ترین روابط هم قابل ترمیم هستند. درواقع، اگر یک رابطه منفی تبدیل به رابطه مثبت شود، قوی‌تر می‌شود. سوزان دیوید به‌عنوان یکی از موسسان کانون مک‌لین در هاروارد و نویسنده یکی از مقالات هاروارد تحت‌عنوان «چابکی عاطفی» می‌گوید «پشت سر گذاشتن یک تجربه سخت می‌تواند باعث ایجاد قوی‌ترین و انعطاف‌پذیرترین روابط شود». اما متاسفانه بهتر کردن روابط نیاز به تلاش زیادی دارد


برایان اوزی به‌عنوان استاد رهبری و تغییر سازمانی در دانشکده مدیریت نورث وسترن می‌گوید بیشتر افراد سعی می‌کنند سطح انتظارات خود را پایین‌تر بیاورند چون این کار برای آنها آسان‌تر از رویارویی با واقعیت است».


 اما به‌عقیده او ارزش دارد که افراد برای این کار تلاش کنند و انرژی بگذارند به‌خصوص در محیط‌های کاری که در آن بهره‌وری و کارآیی در خطر قرار می‌گیرد. در اینجا به شرح این موضوع می‌پردازیم که چگونه می‌توان در جهت بهبود روابط تیره گام برداشت.

درک درستی از آنچه اتفاق افتاده است داشته باشید
همه روابطی که نیاز به ترمیم دارند یکسان نیستند. دیوید معتقد است طیف مشکلات مربوط به روابط، دو سر دارد. ممکن است روابط طوری باشد که از یک احوالپرسی ساده روزانه مثلا «سلام، خوبی؟» فراتر نرود. یا ممکن است طوری باشد که طرفین حتی به چشم‌های یکدیگر نیز نگاه نکنند. سعی کنید از آنچه بین شما اتفاق افتاده است یادداشت بردارید تا بفهمید چه اقداماتی باید انجام شود. اوزی می‌گوید: «آنچه من اغلب شاهد بوده‌ام، یا عدم تبادل اطلاعات میان طرفین بوده است یا اینکه طرفین سعی می‌کنند با هم مقابله به مثل کنند. نشانه دیگر در تیرگی روابط این است که طرفین سعی می‌کنند پای شخص سومی را به مساله خود باز کنند تا شک و تردید خود نسبت به طرف مقابل را تایید کنند

 فکر نکنید حتما حق با شما است
بهبود روابط با یک همکار مستلزم این است که شما منیت خود را کنار بگذارید. دیوید می‌گوید: «اغلب این جدال در مغز ما ایجاد می‌شود که حق با کیست و چه کسی اشتباه می‌کند. وقتی اصرار می‌کنید که حق با شماست، نمی‌توانید در جهت بهبود رابطه اقدام کنید چون دنبال مقصر گشتن باعث سردرگمی می‌شود». از آنجا که ما دوست داریم حق با ما باشد درحالی‌که این موضوع نباید بر رفتار ما با طرف مقابل تاثیر بگذارد، دیوید پیشنهاد می‌کند: «تصور کنید که طرف مقابل با یک چماق بزرگ که در پشت خود پنهان کرده می‌گوید: «من اشتباه می‌کنم» در این صورت قادر خواهید بود در جهت بهبود رابطه اقدام کنید.

به آینده نگاه کنید، نه گذشته
در مقابل این وسوسه که همه ابعاد و جزئیات اتفاقی که در روابط شما افتاده را تحلیل کنید، مقاومت کنید. اینکه «چه کسی چه گفت؟ چرا این را گفت؟»
این کار سازنده نیست. دیوید می‌گوید «بیشتر افراد فکر می‌کنند تنها با درک گذشته می‌توان از آن عبور کرد اما واقعیت این است که بر هر موضوعی تمرکز کنید، همان موضوع برایتان بزرگ می‌شود.» به همین خاطر بهتر است به این موضوع فکر کنید که در گذشته چه اقدامات مثبتی درباره او انجام داده‌اید، چه خصوصیاتی از او را می‌پسندید و از این رابطه چه می‌خواهید. دیوید می‌گوید: «روش مبتنی بر راه‌حل را پیش بگیرید. از روش‌های تشخیصی دست بردارید

دیدگاه‌های طرف مقابل را مدنظر قرار دهید
همدلی، پایه و اساس روابط کاری سالم است. دیوید پیشنهاد می‌کند درباره احساسات همکارتان کمی کنجکاوی داشته باشید و با او همدردی کنید. برای این کار می‌توانید چنین سوالاتی از خود بپرسید: «او مسائل را چگونه می‌بیند؟ آیا احساس شرمندگی می‌کند؟ یا فکر می‌کند موضوع به او تحمیل شده است یا دچار قضاوت اشتباه یا سوءتفاهم شده است؟» اما فکر نکنید می‌توانید احساسات طرف مقابل را حدس بزنید.
 باید از خود او سوال کنید. دیوید می‌گوید: «آنچه به تصور یک شخص، غیرقابل پرسش می‌آید ممکن است از دید شخص دیگر اصلا این گونه نباشد


رعایت اصل بی‌طرفی- به معنای واقعی کلمه و نشان دادن آن در ظاهر
وقتی سراغ طرف مقابل می‌روید، مطمئن شوید که اصل بی‌طرفی را رعایت می‌کنید. لازم نیست گفت‌وگو پشت میز شما یا او باشد. می‌توانید برای ناهار یا چای در محیط خارج از شرکت صحبت کنید. فضای فیزیکی مهم است اما احساسات هم مهم هستند. به جای یادآوری اشتباهات و دنبال مقصر گشتن، سعی کنید به زبان مشترک برسید. بهتر است بر موضوعات بزرگ‌تر تمرکز کنید مثلا یک هدف مشترک که با هم روی آن کار می‌کنید. اوزی می‌گوید: «کم‌کم به نقطه‌ای می‌رسید که احساس می‌کنید هر دو نفرتان در این موضوع ذی‌نفع هستید.» اما انتظار نداشته باشید که روابط یک شبه بهبود یابد. دیوید توضیح می‌دهد: «حرکت‌های واقعی در بهبود روابط کمتر در لحظات حساس اتفاق می‌افتد و بیشتر در فعالیت‌های معمول روزمره نمود می‌یابد». با هم نشستن و صحبت کردن مفید است اما «صرف این کار باعث بهبود واقعی رابطه نمی‌شود. موضوع ظریف‌تر از آن است.» سعی کنید از ته دل در تعاملات روزانه خود تغییر ایجاد کنید.

دوباره اعتماد ایجاد کنید و رابطه متقابل برقرار نمایید
سعی نکنید با دلیل و منطق طرف مقابل را قانع کنید که قابل اعتماد هستید. بلکه آن را نشان دهید. به عقیده اوزی یک روش هوشمندانه برای این کار این است که «برای طرف مقابل کارهای مثبتی انجام دهید اما در مقابل چیزی طلب نکنید». این کار باعث ایجاد رابطه متقابل می‌شود و باعث می‌شود بده بستان‌هایی که قبل از تخریب رابطه داشته‌اید تا حدی فراموش شوند اما هرگز کارهایی را که برای آن شخص انجام می‌دهید به زبان نیاورید. اوزی هشدار می‌دهد: «این کار باعث می‌شود شما وارد یک سیستم حسابگرانه شوید و همواره کارهایی را که برای یکدیگر انجام می‌دهید محاسبه کنید.» مطمئن شوید که به آنچه گفته‌اید عمل می‌کنید. «صداقت درباره آنچه گفته‌اید باعث تعمیق رابطه می‌شود. مراقب باشید کاری نکنید که دوباره بی‌اعتمادی ایجاد شود


دیگران را نیز دخالت دهید
زمانی که روابط شما با دیگران رو به تیرگی نهاد با دیگران مشورت کنید و نظر آنها را بپرسید، شانس بهبود روابط بیشتر خواهد بود. تلاش شما برای بهبود رابطه بدون کمک دیگران به جایی نخواهد رسید. اوزی می‌گوید؛ «روابط بد دائما در حال درگیر کردن افراد دیگر هستند و وظیفه شما این است که از این اشخاص برای ترمیم رابطه و ایجاد یک فضای سالم استفاده کنید.» به افراد معتمد خود بگویید که سعی می‌کنید رابطه را بهبود بخشید و از کمک و حمایت آنها در این راه استقبال می‌کنید.


اصولی که باید به خاطر داشت:
با ارائه آنچه همکارتان می‌خواهد یا نیاز دارد، دوباره اعتماد ایجاد کنید.
به‌طور بی‌طرفانه درباره رابطه‌تان صحبت کنید.
در رابطه با چگونگی رفتار با همکارتان ظریف برخورد کنید چراکه تنها در این صورت می‌توانید تغییرات واقعی را ایجاد کنید.
در دام اینکه حق با چه کسی است و چه کسی اشتباه می‌کند نیفتید. سعی کنید رابطه را رو به جلو پیش ببرید.
فکر نکنید همه چیز فورا تغییر خواهد کرد زیرا بازسازی رابطه به زمان نیاز دارد.
فراموش نکنید افراد دیگری را که ممکن است درباره رابطه شما اطلاع داشته باشند را نیز مشارکت دهید.

موردکاوی شماره 1: پیدا کردن هدف مشترک
ریچل لویت با یکی از همکارانش به نام پیا مشکل پیدا کرده بود. در شرکت مشاوره‌ای که آنها در آن کار می‌کردند، کار ریچل فروش پروژه به مشتریان بود اما وظیفه پیا به‌عنوان مدیر بخش این بود که به بررسی پیشنهادهای فروش و قیمت‌گذاری بپردازد. پیا همواره قیمت‌ها را افزایش می‌داد و این کار ریچل را دچار مشکل می‌کرد و در نتیجه او بخش زیادی از پتانسیل فروش خود را از دست می‌داد.


از آنجا که ریچل، پیا را به خوبی نمی‌شناخت (فقط یک بار در یکی از جلسات او را دیده بود)، نزد رئیس او رفت که مدیرکل منطقه بود. او می‌گوید؛ «مدیرکل منطقه به‌طور تلویحی به من گفت که به عملکرد پیا اعتماد دارد و اینکه من باید مشتریانی را پیدا کنم که حاضر به پرداخت قیمت ارائه شده باشند


کل این ماجرا باعث شد ریچل تصمیم بگیرد درباره کارآیی فروش خود هیچ حرفی نزند. اما یک روز ایمیلی دریافت کرد که در آن نوشته شده بود یک بار دیگر فروش را به خاطر قیمت بالا از دست داده است. به همین خاطر تصمیم گرفت با پیا تماس بگیرد.


او به جای انتقاد از پیا، برای او توضیح داد که افزایش قیمت‌ها چگونه بر فروش او تاثیر منفی می‌گذارد و بارها و بارها فروش را از دست داده است. پیا این موضوع را درک کرد. ریچل می‌گوید؛ «پیا به حرف‌های من گوش داد و گفت نمی‌دانست تصمیمش چنین اثری خواهد داشت.» به نظر ریچل، او نیز از کاهش چشمگیر فروش مستاصل شده بود و این مساله بر کارآیی او نیز تاثیر گذاشته بود. این کار باعث شد آنها به یک هدف مشترک برسند و به همین خاطر تصمیم گرفتند در جهت حل مشکل اقدام کنند. پیا نحوه قیمت‌گذاری را به ریچل آموخت و آنها توانستند درباره قیمت‌های جدید به توافق برسند.


بعد از آن، فروش آنها رشد کرد و توانستند با هم نتایج مثبتی را حاصل کنند. او می‌گوید؛ «هرچند بعد از آن تبدیل به بهترین دوستان یکدیگر نشدیم اما در هیچ موردی عدم توافق هم نداشتیم.» هر دو نفر بعدها آن شرکت را ترک کردند اما هنوز با هم در ارتباط هستند.

 

موردکاوی شماره 2: رعایت اصل بی‌طرفی
درحالی‌که زاخاری شیفر در حال اتمام دوره دکترای خود در رشته ارتباطات در تگزاس بود یک دوره تدریس در کالج ارتباطات مرکزی تگزاس را قبول کرد. در ابتدای کار، به خوبی با خانمی که آن واحد را اداره می‌کرد کنار می‌آمد اما بعد از مدت کوتاهی، روابط آنها رو به وخامت رفت. او می‌گوید: «روش‌های تدریس ما بسیار متفاوت بود. آنها برای تدریس سخنرانی در جمع، فایل‌های پاورپوینت را روخوانی می‌کردند درحالی‌که من برای تدریس این درس به هیچ وجه از پاورپوینت استفاده نمی‌کردم


یک روز بعد از اتمام یک کلاس سه ساعته او در مقابل در اتاق آن خانم ایستاد و سعی کرد درباره آنچه فکر می‌کند درست است، برای او توضیح دهد. او می‌گوید؛ «من درباره روش خود برای او توضیح دادم اما او از آنچه به او گفتم، خوشش نیامد. البته من زمان و مکان نامناسبی را برای صحبت با او انتخاب کرده بودم. ساعت 9 شب بود و من خسته بودم


بعد از این ماجرا آنها شروع به حمله به یکدیگر از طریق ایمیل و در جلسات مختلف کردند.
سرانجام زاخاری به این نتیجه رسید که وضعیت باید تغییر کند. او می‌گوید؛ «من باید به نقش خود در بروز این وضعیت پی می‌بردم». اما تصمیم گرفت این بار به شکل متفاوتی این کار را انجام دهد. «او را به صرف یک نوشیدنی دعوت کردم. می‌دانستم که انتخاب یک محیط خنثی همه چیز را تغییر خواهد داد. در چنین محیطی می‌توانیم ماسک‌های حرفه‌ای خود را برداریم و به یک توافق واقعی برسیم


زاخاری درباره اینکه چه احساسی دارد توضیح داد و از وی پرسید که او این موقعیت را چگونه می‌بیند. او گفت زاخاری باعث تحریک احساسات افراد می‌شود و این کار به ناراحتی دیگران می‌انجامد و این مساله در مورد خود او صدق می‌کند. زاخاری می‌گوید: «ما پیش فرض‌هایی درباره یکدیگر داشتیم که درست نبودند. او تصور می‌کرد من انسان خودبین و متکبری هستم و من فکر می‌کردم او سعی می‌کند من را بیش از حد کنترل کند. اما او واقعا این کار را نمی‌کرد. او کار خود را انجام می‌داد.» او سعی کرد توضیح دهد که نمی‌خواسته به آن خانم بگوید چگونه واحدش را اداره کند و تنها چیزی که می‌خواست آزادی عمل درباره روش تدریس به شیوه‌ای که از دید او مناسب است بود. زاخاری می‌گوید: «ما جلسه را در حالی ترک کردیم که فهمیده بودیم هر یک از ما روش متفاوتی برای انجام کارها دارد اما موضوع این است که باید به روش موثری کارها را انجام دهیم


بعد از آن رابطه کاری آنها بهبود یافت و او سال‌ها در همان دانشکده تدریس کرد. گاهی اوقات حتی همکاران آنها نیز درباره روشی که آنها توانستند مشکلشان را حل کنند، صحبت می‌کردند.


3 تمرین برای رسیدن به اعتماد به نفس

مجموعهبرای زندگی بهتر

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

Description: اعتماد به نفس,رسیدن به اعتماد به نفس, اعتماد به نفس بالا

آخرین باری که از اتفاق یا شخصی احساس عصبانیت کردید کی بود؟ شما خواهید فهمید که دقیقا همان جایی که فکر می کنید شکست خورده اید، ابزار پیروزی را در دست دارید.

1- در مسیر آرامش قدم بگذارید!
به حالت ایستاده یا نشسته، به بدنتان و آنچه که به آن تکیه کرده است فکر کنید.چشمانتان را ببندید و با تنفس خود ارتباط برقرار کنید. خود را در محلی واقعی یا خیالی تجسم کنید. با آرامش روشنایی روز و هوا را حس کنید و از صداها، رنگ ها و بوهای خوش محیط لذت ببرید.


همان جا بنشینید.یکی از نگرانی هایتان را به یاد بیاورید. به آنچه که در ذهنتان نگرانی به وجود آورده است فکر کنید.یک نماد مثل درخت، قایق و ... برای آن در نظر بگیرید.به تصویر ذهنی که خلق کرده اید نگاه کنید و آن را به خاطر بسپارید. اکنون لحظه ای را تصور کنید که نگرانی شما برطرف شده است .


بی هیچ عجله ای به خاطر آن شاد باشید. کجا هستید؟حالت چهره تان چگونه است؟ چه کسی نزدیک شماست؟ او به شما چه می گوید؟ آیا او به شما چیزی تعارف می کند؟ شور و هیجانی را که از تحقق خواسته تان به وجود آمده حس کنید. نماد جدیدی برای موفقیت خود خلق کنید و آن را به خاطر بسپارید. دوباره نماد اولی را که ساخته بودید به ذهن بیاورید. فکر کنید که برای متناسب کردن دو نماد،چگونه می توان آنها را به هم پیوند داد،ادغام کرد یا تغییر شکل داد.
به دنبال جنبه عقلانی بخشیدن به آنها نباشید، این نمادها تنها تصوراتی هستند که هر یک دیگری را اصلاح می کند.

2- شغل رویارویی تان را تصور کنید!
در حالی که کاملا آرام هستید،خود را در یک زندگی دیگر با نقشی متفاوت تصور کنید؛ در زندگی ای که در آن به شغل رویایی تان مشغول هستید.آن روز فرا رسیده است؛ شما در تصورات خود با شغل مورد علاقه تان زندگی می کنید(با جزییاتی کامل از قبیل صبحانه خوردن تا لباسی که می پوشید). خود را تجسم کنید که برای این شغل آموزش می بینید ، سپس به آن مشغول می شوید.تصور کنید راه حل هایی پیدا می کنید که شادی موفقیت را همراه با خانواده تان احساس می کنید. بدون این که از خودتان بپرسید چگونه به این مرحله رسیده اید، از ثمرات این موفقیت لذت ببرید. دوباره اعتماد به نفس و اعتماد به اینکه می توانید به هدف هایتان برسید را در خود احساس می کنید.

3- در ذهنتان کسانی را که آرزو دارید ببینید و آنها را دور هم جمع کنید.
به آنها خوش آمد بگویید، به همدیگر معرفی شان کنید و خصوصیت مورد علاقه تان را در مورد هریک از آنها، بیان کنید.خیلی مختصر و کوتاه برنامه آینده و نگرانی های خود را برای آنها شرح دهید. هرکس نظرش را در مورد صحبت های شما و راه حلی را که به ذهنش می رسد بیان می کند. وقتی که همه آنها نظراتشان را شرح دادند، تک تکشان را در حالی که از آنها تشکر می کنید تا دم در همراهی کنید. در سالنی که اکنون خالی شده بی هیچ عجله ای و با آرامش، پیشنهادات آنها را با هم ترکیب و راه حل مناسبی پیدا کنید و بدون اینکه درباره چگونگی آن سئوال کنید از نتیجه به دست امده شاد باشید.

اولین قدم برای رسیدن به سعادت ماندگار!

مجموعهبرای زندگی بهتر

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

Description: سعادت ماندگار,رسیدن به سعادت ماندگار,رضایت زندگی

الیزابت گیلبرت یک نویسنده مشهور آمریکایی است، او کتاب بسیار پرفروش و محبوب Eat, Pray, Love را نوشته است ،توصیه های او برای یافتن چیزی که شادی و رضایت زندگی شماست را بخوانید!

چیزی را که دوست دارید واقعا بخواهید !
صبح روزی در سال 1993، من وارد دفتر یک مجله معروف در نیویورک شدم و درخواست همکاری به عنوان نویسنده کردم. نه قرار ملاقاتی داشتم، نه تجربه ای و نه حتی یک مقاله چاپ شده با نام خودم! تنها یک چیز برایم روشن بود: هیچ کسی به خانه ام نخواهد آمد و نمیگوید، ما شنیده‌ایم نویسنده‌ای با استعداد اینجا زندگی می‌کند و مایل به همکاری با او هستیم.این من بودم که باید درها را می‌زدم.

من هم این کار را کردم .آن سوی خیابان رفتم و درخواست کردم تا به عنوان خبرنگار استخدام شوم. حدث می‌زنید چه شد؟ بی‌فایده بود! (باید هم بی‌فایده باشد! آنها احمق نبودند و من هم شرایط لازم برای کار را نداشتم. خوب هرکاری اصولی دارد!) اما هنوز از این لحظه به عنوان یکی از مهم‌ترین لحظات عمرم یاد می‌کنم، چرا که جسورانه ترینش بوده! وقتی آن روز به خانه برگشتم، همچنان بی‌پول و گمنام بودم، اما می‌دانستم شجاعت دارم. لازم نبود که بعدها افسوس این را بخورم که چرا تلاش نکرده بودم!

حدود 800 سال قبل، شاعر صوفی پارسی، مولانا در شعری گفته:
"شما باید چیزی را که واقعا می‌خواهید طلب کنید!"

او خواستن را وظیفه‌ای مقدس می‌پنداشت و به نظرم درست می‌گفت. نه به این خاطر که آرزوهایتان خود به خود برآورده می‌شود (مطمئنا اینطور نیست!)، به این دلیل که صرف گفتن اینکه: "این چیزیست که من هستم و برای این به دنیا آمده ام" باعث می‌شود تا نیرویی درونی در ما بیدار شود. با بیان‌کردن آرزوی خود، نشان می‌دهید که برای تحقق امر خوشایند و بزرگ دیگری در زندگی خود مصممید.

مشکل اینجاست که درخواست آنچه واقعا می‌خواهیم -چه یک شغل برای نویسندگی باشد و چه تخفیفی برای خریدمان- می‌تواند دشوار باشد. خصوصا برای زنان!!
اول از همه باید بدانی واقعا چه می‌خواهی؛ که اگر به گونه‌ای تربیت شده باشی که هدفت جلب رضایت دیگران باشد، کار سختی خواهد بود.

 

دوم اینکه باید باور کنید که آنچه می‌خواهید حقیقتا با ارزش است-چشم اندازی بسیار دشوار برای زنانی که مدت زمانی طولانی هنر سیاه سرزنش خود را تمرین کرده اند!!
سوم اینکه باید با احتمال پاسخ منفی شنیدن رو به رو شده و کنار بیایید. این سخت‌ترین بخش است. زنان دوست ندارند جواب رد بشنوند (زیرا به اندازه کافی در زندگی آن را شنیده‌ایم!) و از این رو مانند قاضی‌های دادگستری تنها سوالاتی را می‌پرسیم که خود پاسخ آن را می‌دانیم. یعنی ریسک نمی‌کنیم و طبعا سودی هم نمی‌بریم!

 

نکته خنده دار این است که طرد‌‌شدن زیاد هم بد نیست، باور کنید! فکر می‌کنم مردها این نکته را همواره فهمیده‌اند-اینکه گاهی باخت با عزت بهتر از برد با ذلت است! به همین دلیل مردها دائم چیزهایی می‌خواهند که لایق آن نیستند و اصلا صلاحیت داشتنشان را ندارند. منظور من بی‌احترامی به مردان نیست، برعکس امیدوارم زنان هم بتوانند این چنین باشند. چون گاهی پاسخ مثبت می‌گیرید و حتی اگر انتظار آن را نداشته باشید، فرصت پیش‌آمده را غنیمت می‌شمارید. اول آمادگی ندارید و بعد آماده می‌شوید! شاید غیرمنطقی به نظر برسد، اما سحرآمیز است!

من نمی‌توانم به شما یاد بدهم که چطور باید بخواهید-این کار از تخصص من خارج بوده و جوانب پنهان زیادی دارد. گاهی باید رئوف و دل‌انگیز باشید و گاهی بی‌شرم و جسور! در کل روش کار ساده است: طلب کنید، همین! زیرا حقیقت این است که درخواست کردن بهترین راه است، تنها راه برای رسیدن به آنچه شما می‌خواهید
!

روشهایی برای حل اختلافات زناشویی بدون باخت

مجموعهرازهای موفقیت

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

Description: اختلافات زناشویی,زندگی زناشویی,مشکلات زناشویی

می توانیم اختلافات زناشویی را به صورت آشکارا و صادقانه حل کنیم؛ که هر دو طرف بتوانند به نیازهای خودشان برسند و هیچ کس مجبور نباشد ببازد.
من و تو، با هم در مورد نیازهایمان اختلاف داریم. من نیازهای تو را محترم می شمرم، اما باید به نیازهای خودم هم احترام بگذارم. پس بیا توافق کنیم که با هم به دنبال راه حلی بگردیم که نیازهای تو را برآورد و هم مال مرا ارضا کند. تا این که هیچ کدام نبازیم.
 
برای این که در حل اختلاف هر دو طرف برنده باشند باید :
_ هیچ کدام در یافتن راه حلی برای اختلاف از قدرتشان استفاده نکنند.
لازم است برای تأثیر گزاری بر همسرتان و ترغیب او به حل اختلاف بدون باخت، شما با پیام های من ... بازدارنده پیش قدم شوید: " من میل دارم ببینم آیا راه حل دیگری برای حل این مسئله هست؟ مثلا ممکنه ما با هم بنشینیم و راه حلی پیدا کنیم که هر دو دوست داشته باشیم؟" یا "من این قدر برای رابطه مان ارزش قائلم که جداً می خواهم راه های جدیدی را برای حل مسئله مان امتحان کنم. دوست دارم تو را هم در جریان این روش ها بگذارم."
_ زمانی را انتخاب کنید که کاملا آزاد باشید. چون وقت بسیاری می گیرد. در خانواده ممکن است عصر جمعه وقت خوبی باشد.
_ حتما راه حل های پیشنهادی برای مسئله را یادداشت کنید.
 
شش مرحله برای حل اختلاف بدون باخت وجود دارد :

          
قدم اول :
 حساس ترین مرحله، روشن کردن مسئله است
 درک روشن نیازهای یکدیگر برای حرکت به سوی راه حلی که ارضا کننده آن نیازها باشد، اساسی است. در این اولین قدم توجه شما به نیازها است و هنوز نوبت راه حل ها نیست. نیازهایی مثل: وقت آزاد بیشتر و یا آرزوی داشتن تفریح و ....
 
قدم دوم :
به وجود آوردن راه حل های ممکن
مرحله ای که هر دوی شما می گویید:" بیا عقل هایمان را روی هم بگذاریم و یک راه حل سازنده پیدا کنیم."
برای این که از این مرحله بیشترین استفاده را ببرید، بهترین کار این است که :
- هر دوی شما این کار را به صورت یک تجربه خلاقانه حقیقی ببینید و آزادانه عقاید و نظرات خود را در مورد حل مسئله بیان کنید.
- همین طور از قضاوت یا انتقاد از راه حل های دیگران بپرهیزید
- سعی کنید فهرستی از تمام راه حل های ممکن تهیه کنید.
- اگر روال کار سست شد ، مسئله را به صورت نیازها بیان کنید. گاهی اوقات این کار دوباره چرخ ها را به گردش می اندازد.

قدم سوم :
ارزش یابی راه حل ها
راه حل هایی را که طبق توافق دو طرف کارایی لازم را ندارند حذف کنید. بعضی اوقات در زمان ارزش یابی راه حل ها ، یک راه حل کاملا تازه به نظر می رسد که از دیگر راه حل ها بهتر است.
 
قدم چهارم :
تصمیم گیری روی یک راه حل قابل قبول برای هر دو طرف
اگر دو طرف راه حلی را آزادانه انتخاب نکنند ممکن است بعدا به آن عمل هم نشود. وقتی ظاهرا به یک نتیجه قابل قبول برای هر دو طرف نزدیک شدید، آن را بیان کنید تا مطمئن شوید هر دو طرف فهمیده اند تا سوء تفاهمی پیش نیاید.
 
قدم پنجم :
عمل بر اساس راه حل
راه حل یک چیز است و عمل به آن چیز دیگری. مشخص کنید چه کسی باید تا چه وقت چه کاری را انجام دهد.سازنده تر آن است که قبول کنیم دیگری به تصمیم عمل می کند، بنابراین هرگز سوال" اگر عمل نشد چه..؟" را مطرح نکنید. در بیشتر موارد لازمه ارتباط متقابل ، اعتماد متقابل و عملکرد موثر به آن است. سرزنش و غر زدن بیشتر باعث وابستگی و رنجش می شود تا به عهده گرفتن مسئولیت شخصی. اگر با گذشت زمان ، طرف دیگر به سهم خود از تصمیم گرفته شده عمل نکند لازم است بگویید مثلا: " من جداً نا امید و ناراحتم چون ما  در مورد اختلافمان توافق کردیم و تو به توافق خودت عمل نکردی" آن وقت شخص دیگر متوجه می شود که شما از او انتظار داشتتید مسئول باشد.
 
قدم ششم :
کنترل نتیجه راه حل
حالا زمان آن فرا رسیده که تأثیر  بخشی راه حل خود را با این سوال مورد ارزش یابی قرار دهید: آیا در حقیقت این راه حل به نیازهای هر دو ما پاسخ می دهد؟ ممکن است همیشه مطلوب ترین نتیجه به وجود نیاید و ممکن است با رسیدن به یک هدف ، هدف دیگری که از اولی مهم تر بوده به خطر بیفتد. اگر چنین اتفاقی افتاد ، اطمینان داشته باشید که درِ گفتگوی دوباره را همیشه باز نگه خواهید داشت


دلایل سردی روابط همسران بعد از ازدواج

مجموعهنامزدی، عقد و بعد از ازدواج

Description: اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

Description: روابط همسران,سردی روابط همسران,بعد از ازدواج

یکی از مشکلاتی که در زندگی مشترک زن و شوهرهای جوان امروزی بسیار دیده می‌شود، این است که پس از مدتی که از ازدواجشان می‌گذرد، آن عشق و علاقه آتشین، آن مهرورزی‌های دلبرانه، آن روابط رمانتیک خلاقانه، آن هیجانات جذب‌کننده و در کل آن رابطه صمیمانه‌ای که ابتدای زندگی، در قلبشان نهادینه و جاگیر شده بود بتدریج کمرنگ می‌شود و نکته قابل توجه آن‌که اغلب همسران هم نمی‌دانند علت این سردی رابطه چیست و چه شد که آن تعلقات خاطری که در زمان آشنایی، نامزدی، عقد و حتی تا مدتی پس از ازدواج در زندگی مشترکشان جاری و ساری بود، محو و نابود شد؟

شریعت‌پناهی، کارشناس ارشد روان‌شناسی و عضو انجمن روان‌شناسان در این خصوص می‌گوید: این‌که چه عللی می‌تواند موجب سردی روابط همسران شود بسیار متفاوت است، ولی مهم‌ترینش این است که در فرهنگ ما با تولد فرزندان، زن و شوهری جای خود را به پدر و مادری کردن می‌دهد. بسیاری از زن و شوهرها با آمدن بچه، جایگاه خود را عوض می‌کنند و سعی می‌کنند پدر و مادر خوبی باشند تا همسری خوب! بنابراین تمام مهرورزی‌ها و محبت‌هایی که تا قبل از تولد کودک نثار همسر می‌شد ناگهان تغییر جهت داده و معطوف به فرزند یا فرزندان می‌شود.

این در حالی است که زن و شوهرهای امروزی با نتایج تربیتی فرزندان خود نشان داده‌اند آنان نسبت به والدین خود ضعیف‌ترعمل کرده و نه‌تنها همسر خوبی نیستند، بلکه فرزندان آنان نسبت به کودکان نسل پیشین بی‌ادب‌تر، شکننده‌تر، حرف ناشنواتر، وابسته‌تر و ناسازگارتر شده‌اند و با این همه توجه که والدین جدید نسبت به فرزندان دارند، بازهم بدهکار می‌شوند.

به آنها پدر و مادر خوب نمی‌گویند !
شریعت‌پناهی بیان می‌کند: پدر و مادرهای امروزی به اشتباه تصور می‌کنند اگر از زندگی و روابط همسری خود بزنند و تمام توجه را معطوف فرزندان کنند و حتی کوچک‌ترین مسائل فرزند را مدنظر قرار دهند و نسبت به آن حساس باشند، به آنها می‌گویند پدر و مادر خوب! ولی آنان کلید تربیت را گم کرده‌اند و این مسیر تربیت، پایانی جز والدین بدهکار و فرزندان طلبکار ندارد و اگر والدین قسمتی از این تلاش و توجه را صرف خود نکنند، دیگر سهمی از انرژی برای انجام وظایف زناشویی به آنان تعلق نمی‌گیرد و همه انرژی روی فرزندان متمرکز می‌شود.

او ادامه می‌دهد: تمرکز روی کودک باعث بالا رفتن سطح توقع فرزند شده و وقتی کودک بفهمد در مرکز توجه قرار دارد، خودخواه بار می‌آید و این امر، فرصت پویایی شخصیت را از فرزند می‌گیرد و این موضوع در خانواده‌های تک‌فرزند بیشتر دیده می‌شود.

این روان‌شناس می‌افزاید: اگر در برهه خاصی روی شخصیت کودک کار نشود به شخصیتی ایستا و منفعل تبدیل می‌شود؛ شخصیتی که تحمل آن برای خود فرزند و حتی والدین قابل قبول نیست!

شریعت‌پناهی تصریح می‌کند: زن و شوهری که فرزند را حلقه اتصال خود بدانند و یکدیگر را به خاطر فرزند تحمل کنند یا حتی به زبان بیاورند که فقط به خاطر بچه با تو مانده‌ام درروزگار ما بسیار زیادند. این نوع زن و شوهر‌ها بیشتر از آن‌که در پی خوشبختی خود باشند، به دنبال بدبختی‌های خود می‌گردند و از این‌که برای خود نمی‌توانند کاری کنند، خوشبختی گمشده خود را در فرزندان جستجو کرده و بیش از حد روی درس خواندن و موفقیت تحصیلی و شغلی فرزندان تاکید می‌کنند که این هم برای زن و شوهر و هم فرزندان اضطراب‌زاست.

زن و شوهر خوب بودن، عامل پایداری خانواده
شریعت‌پناهی در پاسخ به این پرسش که با تمام این تفاسیر زن و شوهر خوب بودن بهتر است یا پدر و مادر خوب، می‌گوید: اگر هر دوی این وظایف با هم اعمال شود بسیار ایده‌آل است، ولی اغلب، یکی از این وظایف نادیده گرفته می‌شود.

او تصریح می‌کند: زن و شوهر خوب و صمیمی بودن ملاک اولیه برای داشتن آرامش و تربیت خوب فرزندان و محور اصلی زندگی خانوادگی است و نباید از یاد برد که تامین نیازهای عاطفی و جنسی و دستیابی به آرامش ازجمله مواردی است که موجب می‌شود فرد با تلاش و همت بسیار، دوره تجرد را رها و وارد دوران تاهل شود تا بتواند این قبیل نیازهایش را به حداقل برساند و تامین کند. پس اگر زن و شوهر نتوانند در زندگی مشترک به نیازهای شخصی‌شان دست یابند حتی با خوشبختی فرزندان هم اقناع نخواهند شد و همواره ناخشنودند.

این روان‌شناس با تاکید بر این‌که زندگی یک موهبت تکرارنشدنی است، می‌گوید: هر انسان فقط یک‌بار فرصت زندگی کردن دارد. اگر پدر و مادر در کنار توجه به آرزوی فرزندان، در برآوردن آرزوها و اقناع نیازهای زن و شوهری خود بکوشند، این منفعت را دارد که هم والدین از زندگی صمیمانه و عاشقانه خود لذت بیشتری می‌برند و هم فرزندان در سایه صلح و سازش پدر و مادر به آرامش می‌رسند و این از ارکان یک زندگی سالم و پویاست. در این نوع زندگی، شرایط به گونه‌ای است که فرزندان از روابط محبت‌آمیز و صمیمانه والدین الگوبرداری کرده و همین ارتباط سالم را با همسر آینده خود برقرار می‌کنند.

پس اندکی از پدر و مادر خوب بودن فارغ شوید و به زن و شوهر خوب بودن بیندیشید و به دنبال آن باشید که چگونه و از چه راه‌هایی می‌توانید یکدیگر را به کام رسانده و خوشبختی را برای خود نهادینه کنید و در استحکام آن بکوشید و در صورت پیشی گرفتن از جایگاه زن و شوهری یا جابه‌جا شدن این نقش، آن را به جای واقعی و اصلی خود برگردانید و بدانید زن و شوهر خوب به احتمال زیاد پدر و مادر خوبی خواهند بود، ولی هر پدر و مادر خوبی لزوما زن و شوهر خوبی نیستند!

.

ازدواج نیاز به درک متقابل دارد
در اکثر موارد خانم ها شاکی هستند که آقا به نیازها، درددل ها و علائق آنها توجه کافی نشان نمی دهند و بسیاری از مسائلی را که برای آنها مهم است فراموش می کند. خانم ها باید توجه کنند نیازهای اساسی آقایان و خانم ها کاملا متفاوت است و آنچه برای زنان نیازی اساسی است برای آقایان در رده های پایین تر اولویت است. آقایان به پذیرش، تحسین و تشویق نیاز دارند و خانم ها به درک، احترام و تایید اهمیت می دهند. به همین دلیل بی احترامی به خواست ها یا حساس نبودن به خواسته هایشان ناراحت کننده است و اگر دائم از این موضوع شاکی باشند رابطه به هم می ریزد مگر اینکه تفاوت نیازها را بشناسند و از راهش وارد شوند

-----
ebook12 free

برای تربیت کودک فقط 60 ثانیه لازم است

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: برای تربیت کودک فقط 60 ثانیه لازم است

 نه تنها باعث ناراحتی کودک تان شده اید؛ بلکه باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می شوید.

کودک دو ساله شما دیوار را با ماژیک خط خطی کرده است، بچه پنج ساله تان پس از اینکه به او کلمه «نه» گفتید باز هم شیرینی می خواهد، فرزند هفت ساله شما دروغ می گوید… ممکن است در لحظه اول، از عصبانیت منفجر شوید، اما برای رسیدن به یک راه حل بهتر باید صبور بود.

در واقع آن چه به آن نیاز دارید نقشه یک بازی است. این طرح می تواند تقریبا راهکار کلی باشد. اگر روش ۶۰ ثانیه ای را به کار برید، به نتیجه بهتری خواهید رسید. در اینجا شش مرحله ساده برای دستیابی به این هدف وجود دارد.

 

۱۰ثانیه اول: واکنش سریع

اولین کاری که شما انجام می دهید، گرفتن ماژیک از کودک ، جدا کردن او از خواهر و برادرانش در موقع دعوا یا بردن کودک به اتاق دیگر است. یکی از متخصصین به این کار، مداخله سریع می گوید: نباید توقع داشت که به کودک فرمان ایست می دهید و او هم اجرا کند.

همیشه حفظ امنیت بچه ها بر مسایل دیگر مقدم است، اگر در وجود کودکتان هنوز زمینه های خطر و درگیری وجود داشته باشد، بهترین راه، دور کردن او از محیط است.

پروفسور و استاد دانشگاه بوستون می گوید: «شما باید هر چیزی را که باعث به وجود آمدن مشکلات دیگر شود از دسترس کودک دور کنید. کودکتان باید توجه خود را به شما و موقعیتی که در آن قرار دارد معطوف کند. وگرنه خوردن شیرینی و آزار و اذیت خواهر و برادر تبدیل به نوعی سرگرمی برای او خواهد شد.» در صورت لزوم خودتان و فرزندتان را از صحنه هیاهو و جار و جنجال دور نگاه دارید.

 

۱۰ثانیه دوم: حفظ آرامش

عصبانی شدن کار سختی نیست اما چگونگی کنترل آن مهم است (مدیریت پرخاشگری)؛ اگر بگویید که عصبانی نمی شوم حرفتان غیرمنطقی به نظر می رسد بلکه باید احساسات بد و خشونت را کنار بگذارید چون کودکان می دانند که چه وقت عصبانی می شوید؛ حتی اگر سعی کنید آن را بروز ندهید.

آنچه که در حقیقت به آن نیاز دارید کنترل خشم و عصبانیت است. به گفته یکی از متخصصین اگر در یک خانواده شلوغ و پرهیاهو بزرگ شده باشید که همه فریاد می زدند، بیان کردن احساسات، کار بسیار مشکلی است.

شما باید کوتاه ترین و مناسب ترین راه را از بین راه های گوناگون پیدا کنید. یعنی به جای اینکه بگویید: « ای پسر بد» با صدای بلند بگویید: «آ، آ.» این کار باعث آرامش شما می شود و همچنین کودک، دیگر احساس حقارت نمی کند. خونسرد بودن علاوه بر اینکه اوضاع و احوال را آرام تر می کند به فرزندتان نیز فرصت می دهد تا حرف هایتان را بهتر بشنود. اگر فریاد بزنید، همه چیز را از پایه خراب خواهید کرد چون فرزندتان به جای پی بردن به کار اشتباهی متوجه خشم و ناراحتی شما می شود.

۱۰ثانیه سوم:شناخت موقعیت

برای چند ثانیه هم شده به آن چه که واقعا اتفاق افتاده، توجه کنید. برای مثال: مادری چندین بار به پسرش در مورد خط کشیدن با مداد بنفش روی دیوار اتاق خواب گوشزد می کند، در و دیوار همه خط خطی بودند و او بسیار عصبی بود. به نظر می رسید که پسرش پشیمان شده و با عکس العمل مادر، قلبش شکسته است.

چند لحظه بعد با کمی بردباری متوجه می شود که کار او تقلیدی از کتاب «هارولد و مداد شمعی بنفش» بوده است. از نقطه نظر او، این یک کار «سازنده و خلاق بود». البته با درک احساسات و عواطف کودکان، در و دیوار و تختخواب، سالم و تمیز نمی مانند بلکه باعث بروز احساساتش در یک موقعیت کاملا استثنایی می شود.

 

در نظر گرفتن موقعیت، کار دشوار و سختی است؛ یعنی شما باید دریابید که چگونه درگیری و برخورد را از تمام چیزهایی که همانند آن در گذشته بوده و ممکن است در آینده نیز اتفاق بیفتد جدا سازید.

بداخلاقی یک کودک سه ساله ممکن است مربوط به گرسنگی او باشد، ژولیدگی یک بچه هشت ساله بر سر میز صبحانه شاید در اثر کمبود خوابش باشد. به عبارت دیگر، مجددا باید موقعیت خود را در نظر بگیرید. از خودتان بپرسید که آیا عواملی وجود دارد که بتوان به کمک آنها از بروز این رفتار در آینده جلوگیری کرد؟ هیچ وقت نگویید: «چند بار به تو گفتم که…؟»مهم نیست. باز هم دوباره و دوباره بگویید.

 

۱۰ثانیه چهارم: حرف زدن با کودک

اگر به فرزندتان فرصت هیچ کاری نمی دهید، پس بهتر است به جای کنترل کردن وی و نظم بخشیدن به رفتارش، به او مسوولیت بدهید. او دوست دارد که از دهان شما بشنود که چه کار اشتباهی کرده و چگونه می تواند کار بهتری انجام دهد.

 گفتن جملاتی مانند: «ما روی دیوار نمی کشیم، ما روی کاغذ نقاشی می کنیم؛ … یا نباید شیرینی بخوری چون الان نزدیک شام است و بعدا می توانی آن را بخوری»، خیلی موثرتر است. اگر با فرزندتان بحث و جدل کنید، علاوه بر اینکه نتیجه ای نمی گیرید، تاثیر پذیری او نیز نسبت به حرف های شما کاهش می یابد.

 

۱۰ثانیه پنجم:زمان نتیجه گیری

بعضی از والدین فکر می کنند که تنبیه رکن اصلی نظم و تربیت است، اما بسیاری از متخصصین با این کار مخالفند. به عقیده یکی از آنها: نتیجه گیری زمانی لازم است که به ثبات کار مطمئن نباشیم.

بیان چهار یا پنج کلمه ساده برای گرفتن شیرینی از دستکودک  و گفتن: «قبل از شام شیرینی نخور» مطمئنا از قاپیدن شیرینی بهتر است. اگر کودکان توپ را در خانه پرتاب می کنند، به جای تنبیه کردن آنها، باید توپ را از دسترس شان دور نگاه داشت.

اگر نتیجه کار درست همان چیزی است که فکر می کردید، کم کم اثربخشی کلامتان تقویت خواهد شد. آنچه که مهم و موثر است، فرصت دادن به کودک برای به دست آوردن تجربه و نتیجه اعمالش است.

 

۱۰ثانیه ششم: رفتارهای منطقی

خطرات را جدی بگیرید و کاری را که خودتان نمی توانید انجام دهید، تحمیل نکنید. شما برای زندگی کردن وظایفی دارید یعنی با گفتن «آخرین شیرینی است که تو می خوری» یا «تا یک ماه از بازی خبری نیست» نه تنها باعث ناراحتی کودک تان شده اید؛ بلکه باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می شوید.

کلید های طلایی برای ایجاد محبت در زندگی

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: کلید های طلایی برای ایجاد محبت در زندگی

 به درختى تناور تبديل گردد و ريشه‌ی آن، در اعماق جان زن و مرد نفوذ كندجمله‌های‌ کلیدی برای جذب همسر زندگی زناشویی را بايد چون نهالى دانست.

كه لازم است تمام تمهيدات را به‌كار بست تا اين نهال سست و شكننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبديل گردد و ريشه‌ی آن، در اعماق جان زن و مرد نفوذ كند.آن‌چه در این میان دارای اهمیت می‌باشد، محبت و شيوه‏هاى صحیح ابراز آن است. محبت بين زن و مرد، اكتسابى‌ست، بدين معنا كه هم زن و هم مرد، بايد شيوه‏هاى ابراز آن را آموزش ديده، تمرين كنند و به‌كار برند.

 
در این شماره به جمله‌های کلیدی که بیان آن‌ها از زبان آقایان به همسرشان در ایجاد یک زندگی شاد و سالم، پراهمیت می‌باشد می‌پردازیم. و در شماره‌ی بعد به بررسی این مسأله در خصوص خانم‌ها اشاره خواهیم داشت.

 

«روز خوبی داشتی؟»

هنگامی‌كه از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش می‌كنید، برداشت او این خواهد بود كه شما انسان بافكری هستید و مشتاق‌اید بدانید او ساعات كاری خود را چگونه سپری كرده است این سؤال، به همسر شما مجوز آن را خواهد داد كه مدتی در مورد كوچك‌ترین اتفاقاتی كه برایش افتاده، صحبت نماید (پس برای مدت زمانی طولانی، آماده‌ی نشستن و شنیدن داستان‌های او شوید!) همسر شما، به آن‌چه كه در فكر شما می‌گذرد، توجه زیادی دارد. با این عمل، به او فرصتی می‌دهید تا با گفت‌وگو، شما را به‌عنوان محرم ‌اسرار خود در نظر بگیرد.

اگرچه ممكن است بیش از زمانی كه انتظار دارید، مجبور به شنیدن صحبت‌هایش شوید، اما وقتی تمام شد، او علاقه‌مند به صحبت در مورد شما خواهد بود.

 

«تو زیباترینی

همان‌طور كه مشخص است، این جمله به او می‌رساند كه برای شما جذاب است. از طرف دیگر، باعث افزایش اعتمادبه‌نفس در او خواهد شد. شما به همسر خود اطمینان می‌دهید که به او علاقه دارید. این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه محسوب شده و امتیاز شما را در نزد همسرتان، ارتقای چشم‌گیری خواهد داد. همچنین بیان این جمله، به او تفهیم می‌كند كه شما تا چه حد برایش ارزش قائل هستید.

 

«در مورد (هرچیزی) چه احساسی داری؟»

پرسیدن این سؤال، به همسرتان نشان‌می‌دهد كه شما خالصانه برای احساسات او اهمیت قائل هستید. زن‌ها عاشق بیان احساسات‌شان در مورد هر موضوع قابل تصوری می‌باشند. این سؤال، بیان‌گر جنبه‌ی مهربانی و دلسوزی یك فرد است. وقتی همسرتان درمی‌یابد كه شما توجه‌تان را به او مبذول داشته‌اید، او نیز متقابلاً احساسات خود را با شدت بیش‌تری، اهدا خواهد نمود.

 

«تو واقعاً زرنگ و باهوشی

با تصدیق نمودن هوش و ذكاوت او، این مفهوم را می‌رسانید كه علاوه‌بر محاسن ظاهری، متوجه ذهن و فكر توانمندش نیز شده‌اید. همسر شما با شنیدن این جمله، در مورد همه‌ی جوانب زندگی خود، احساس رضایت و خشنودی خواهد نمود. این سخن، نشانه‌ی احترام از طرف شما برای همسرتان محسوب می‌گردد. زن‌ها، عاشق مردان صمیمی و خوش‌قلب می‌باشند و هیچ‌چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذكاوت آنان، نمی‌تواند صفات عالی شما را آشكار نماید.

 

«می‌خواهم همه‌ی عمرم را با تو سپری كنم

هنگامی‌كه این جمله را بیان می‌دارید، او را به تداوم تعهدتان، مطمئن می‌سازید و به‌تبع، همدلی همیشگی او را خواهید داشت.

 

«تو بهترین دوست منی

به این معنی است كه برای رابطه‌تان ارزش قائل هستید و مایل‌اید كارهایی را به همراه او انجام دهید كه مردان دیگر ممكن است قادر به انجام آن‌ها نباشند. همسرتان بعد از شنیدن این جمله، پیوستگی مقاومت‌ناپذیری با شما پیدا خواهد نمود. این جملات، شما را در نظر او به‌جای یك فرد عادی، به انسانی جذاب تبدیل

«تو یك مادر ایده‌آل خواهی شد (يا هستي).»

اغلب زن‌ها آرزو دارند كه روزی بچه‌دار شوند. هم‌چنین بیش‌تر مواقع با خود كلنجار می‌روند كه آیا در این راه موفق خواهند بود یا نه. با گفتن این جمله، به او اطمینان می‌دهید كه به‌طور حتم به هدفش خواهد رسید، به‌علاوه با ارضای نیازهای درونی‌اش، باعث آرامش و تسكین او می‌شوید. بیان این كلمات از زبان شما به‌عنوان یك همسر، او را تبدیل به خوشحال‌ترین انسان روی زمین خواهد نمود.

 

«تو زندگی منو كامل می‌كنی

این جمله می‌گوید كه او، تنها فرد مورد علاقه‌ی شماست. همه‌ی زن‌ها دوست‌دارند این جمله را از زبان شوهرشان بشنوند. بیان این عبارت، به مفهوم آن است كه همسر خود را به‌طور كامل پذیرفته‌اید و او مکملی همیشگی برای شماست. به این‌ترتیب در همسرتان، احساسی لذت‌بخش و پایدار به‌وجود خواهد آمد. این جمله تأکید می‌کند كه شما در زندگی، به او نیاز داشته و نمی‌توانید بدون او به زندگی ادامه دهید.

چگونه با بی حوصلگی و خستگی مبارزه کنیم؟

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: چگونه با بی حوصلگی و خستگی مبارزه کنیم؟

-قبل از هر چیز به خود و کیفیت زندگیتان علاقمند باشید، بد نیست به بخش نوازشگر وجودی خود نیز مجال فعالیت دهید، بخشی که از شما حمایت کرده و مواقعی که در وضعیت روحی نامناسبی بسر می برید، شما را نوازش می کند.

 

 
-بین خودتان و مشکلات فاصله بیندازید حتی برای مدت کوتاهی.

-در این مواقع به ذهنتان مرخصی دهید. گهگاه لازم است به یک مسافرت ذهنی بروید.

-سپردن خود به دامن طبیعت همراه با فعالیت بدنی سبک و نرم، بسیار اثربخش خواهد بود.

 

-تغییرات هرچند کوچک در سبک زندگی را از یاد نبرید البته همراه با سادگی چرا که شادی در سادگی است و از خلاقیت در جنبه های مختلف زندگی خود استفاده کنید با اینکار از یکنواختگی و روزمرگی عذاب آور فاصله می گیرید.

-می توانید برای علایق رمانتیک خود وقت بیشتری صرف کنید احتمالاً با اینکار احساس آرامش و شادى به شما دست خواهد داد.
 
-دید خود به مسایل را تغییر دهید ضمن آنکه نگاه مثبت و خوش بینانه را در خود تقویت کنید.

 

-ارتباط خود با اطرافیان و یا افراد جدید و بخصوص کسانی که حس خوبی نسبت به آنها دارید را افزایش دهید.

-واقع بین باشید، قرار نیست با پیش آمدن هر مسئله‌ای زندگی و آینده شما تباه شود.

-مرور خاطرات زیبا و ورق زدن آلبوم عکس و یاد کردن مجدد از یک آشنای قدیمی، احساس شما را تغییر خواهد داد.

 

-سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزئی ایجاد کنید.

-بی کاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی حوصلگی ست. دست به کارشوید با نشستن و به نقطه ای خیره شدن چیزی عوض نمی شود. برخیزید و به کاری مشغول شوید.

-حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما بی معنی است میتواند شما را تا مرز افسردگی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید.

 

 
-هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.

-خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد می کند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) یا پذیرش ایده های جدید.

-به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت بار و خسته کننده نیست بلکه این ذهن بی حوصلگی شماست که همه چیز را کسل کننده می بینید. بی حوصلگی یک امرنسبی و درونیست. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند.

 

-حس کنجکاوی خود را بر انگیزید. نسبت به پیرامون خون بی تفاوت نباشید. سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید.البته به غیر از مسائل شخصی دیگران.

-خیال پردازی کنید. خیال پردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما ازواقعیتها و حقایق می گردد اما از تخیل خود می توانید در رفع بی حوصلگی کمک بگیرید. خیال پردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.
 
-تکرار فعالیتهای روزمره یا از روی عادت بسیار خسته کننده است. بنابراین دیگر ایده ها، گزینه ها واحتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه یا شیر بخورید یا هر روز سر یکساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هراز گاهی طرز لباس پوشیدن یا مدل موی خود را تغییر دهید.

 

-هر بار سر قرار ملاقات یک دست لباس مشابه به تن نکنید یا در کافی شاپ فقط میلک شیک سفارش ندهید. با یک هدیه بدون مناسبت طرف مقابل خود راغافلگیر کنید.

-تکراری نباشید.

-گاهی عوامل فیزیولوژیک نیز در ایجاد احساس کسالت موثر هستند به وضعیت جسمی خود اهمیت داده و با پزشک مشورت نمایید.

 

با این راهکارها به سوی مهربانی قدم بردارید

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: با این راهکارها به سوی مهربانی قدم بردارید

اگر می‌خواهید به دیگران مهربانی کنید اما راهش را نمی‌دانید، ۱۰۰ راه برای مهربانی کردن به شما پیشنهاد می‌دهیم:

۱. برای کارگران محل شیرینی تازه ببرید.

۲. برای بانک‌های غذایی مخصوص کمک به نیازمندان، موادغذایی جمع‌آوری کنید.

۳. با خودتان گل به محل‌کار ببرید و آن را بین همکارانتان تقسیم کنید.

۴. از گل‌فروشی محل بخواهید که آسایشگاه سالمندانی که می‌شناسید را با گل تزئین کند.

۵. هزینه تحصیل یک دانش‌آموز نیازمند را بر عهده گرفته و هر از چندگاهی پیشرفت درسی او را کنترل کنید.

 

۶. برای آموزش و تدریس در مدارس دولتی داوطلب شوید.

۷. به یک نیازمند کمک کنید. همه توجه‌تان را به او داده و خوب به درد و دل او گوش دهید.

۸. تاجران می‌توانند درصدی از درآمد روزانه‌شان را صرف یک جنبش مردمی کنند.

۹. برای همکارانتان یک غذا یا تنقلات خوشمزه ببرید.

۱۰. دانش‌آموزان می‌توانند برای تمیز کردن کلاس و مدرسه به نظافتچی مدرسه یا کمک کنند.

 

۱۱. برای یک غریبه یک پیتزا بخرید.

۱۲. بین بچه‌های محل آب‌نبات پخش کنید.

۱۳. به آسایشگاه سالمندان سر زده و برایشان میوه و شیرینی ببرید.

۱۴. چند ساعت از وقتتان را گذاشته و بچه یکی از آشنایان را نگه دارید تا والدین او به کارهایشان برسند.

۱۵. روی برگه‌هایی جملات انرژی‌بخش بنویسید و زیر برف‌پاک‌کن ماشین‌ها بگذارید.

 

۱۶.یک روز در ماه را در اداره یا محل‌کار روز نیکوکاری نام بگذارید و کمک‌های همه را برای نیازمندان جمع‌آوری کنید.

۱۷. به مشتریانتان برای رفع خستگی نوشیدنی تعارف کنید.

۱۸. مهمانی‌ بگیرید و از هر مهمان بخواهید که برای یکی دیگر از مهمانان هدیه‌ای خاص بیاورد.

۱۹. با تلفن زدن، فرستادن کارت، گل یا موادغذایی از محرومان یاد کنید.

۲۰. به دیدن دوستانتان که می‌روید، برایشان میوه تازه ببرید.

 

۲۱. حداقل روزی یکبار دیگران را تحسین کنید.

۲۲. به دیدن افراد بی‌خانمان بروید و احوالشان را جویا شوید.

۲۳. به رهگذران بادکنک بدهید.

۲۴. به موتوری‌ها نوشابه خنک دهید.

۲۵. همسایه خوبی باشید. هرازگاهی به دیدن همسایه‌هایتان بروید و برایشان شیرینی تازه ببرید.

 

۲۶. افراد پیاده‌ای که در مسیر می‌بینید را برسانید.

۲۷. برای مرتب کردن چمن‌های حیاط به همسایه‌تان کمک کنید.

۲۸. به هرکسی که در روز می‌بینید، یک حرف قشنگ بزنید.

۲۹. برای بچه‌های مدرسه نزدیک خانه‌تان تنقلات ببرید.

۳۰. در یک مرکز کمک‌رسانی برای کمک داوطلب شوید.

 

۳۱. در روزهای بارانی به کسانیکه می‌خواهند تا اتومبیل خود بروند چترتان را قرض بدهید.

۳۲. هدیه لبخندتان را به همه ارزانی کنید.

۳۳. یادداشتی به خانه بفرستید و والدینتان را از کارهای خوبتان مطلع کنید.

۳۴. یک کودک بی سرپرست را از مرکز‌های نگهداری کودکان به سرپرستی قبول کنید.

۳۵. برای حمل بار و بسته‌های خرید در فروشگاه و خیابان به دیگران کمک کنید.

 

۳۶. در کتابخانه‌ها یا کتابفروشی‌ها میزبان برنامه‌های خاص شوید.

۳۷. ۱۰ دقیقه از وقت خود را برای پاسخ دادن به تلفن‌های منشی محل‌کارتان اختصاص دهید تا بتواند کمی وقت آزاد داشته باشد.

۳۸. برای کتاب خواندن در کلاس برای بچه‌ها داوطلب شوید.

۳۹. برای معلم‌ها و اساتیدتان گل و یادداشت قدردانی ببرید.

۴۰.در محیط مدرسه، آسایشگاه‌ها و محیط‌های مشابه مهربانی کردن را رونق دهید.

 

۴۱. دوستی را در آغوش بگیرید.

۴۲. به فرزندانتان بگویید چرا دوستشان دارید.

۴۳. برای پدر یا مادرتان یادداشتی بنویسید و بگویید چرا اینقدر برایتان ارزش دارند.

۴۴. از یکی از دوستانتان تعریف کنید.

۴۵. یک یادداشت تشکر برای کسی بنویسید که به طریقی مثبت بر زندگیتان تاثیر گذاشته‌ است.

 

۴۶. به کسانیکه در راه رفتن به محل‌کارشان هستند چای تعارف کنید.

۴۷. به مراکز نگهداری از سالمندان بروید و برایشان وقت بگذارید.

۴۸. خون اهدا کنید.

۴۹. با لبخند، هدیه و گل به ملاقات بیماران در بیمارستان بروید.

# ۵۰. ۵۰ کار بعدی را امتحان کنید.

 

۵۱. در گلدان‌ها یا باغچه همسایه‌تان گل بکارید.

۵۲. جای پارکتان را به راننده‌ دیگری بدهید.

۵۳. به پیکی که برایتان چیزی آورده، یک خوردنی خوشمزه بدهید.

۵۴. رایگان ماشین دیگران را بشویید.

۵۵. برچسب‌هایی که دیوار همسایه را زشت کرده‌اند را تمیز کنید.

 

۵۶. به رئیستان بگویید که کار او عالی است.

۵۷. به کارمندانتان بگویید که چقدر از کارشان راضی هستید.

۵۸. اجازه دهید کارمندانتان گاهی‌اوقات یک ساعت زودتر به خانه بروند.

۵۹. با دوستانتان برای تمیز کردن و پاکسازی فضاهای سبز بروید.

۶۰.از راننده تاکسی یا اتوبوس برای رانندگی خوبش تشکر کنید.

 

۶۱. از همه کارمندان شرکتتان بخواهید که آن روز برای یکی از همکاران خود یک کار خوب انجام دهند.

۶۲. به یک غریبه بلیط تماشای مسابقه فوتبال یا کنسرت بدهید.

۶۳. به گارسن یک انعام فوق‌العاده بدهید.

۶۴. برای پلیس یا ماموران آتش‌نشانی کیک یا پیراشکی ببرید.

۶۵. در را برای دیگران باز کنید.

 

۶۶. پول غذای فرد پشت سرتان در صف را بپردازید.

۶۷. به رئیس کسی که کمکتان کرده نامه‌ای بنویسید و از کارمند او تعریف کنید.

۶۸.یک دسته گل روی میز یکی از همکارتان بگذارید که رابطه چندان خوبی با او ندارید.

۶۹. با یکی از اعضای خانواده که جدا زندگی می‌کند تماس بگیرید و حال او را جویا شوید.

۷۰. برای انجام تعمیرات فرد سالخورده‌ای که تنها زندگی می‌کند، داوطلب شوید.

 

۷۱. پول بلیط فردی که پشت سرتان در صف سینما ایستاده است را پرداخت کنید.

۷۲. برای بچه‌های مهدکودک نزدیک خانه‌تان اسباب‌بازی ببرید.

۷۳. برای پیک‌های ارسال غذا گل ببرید تا همراه غذا به در خانه افراد ببرند.

۷۴. هر چند وقت یکبار همه دوستانتان را دور هم جمع کنید و سوپرایزی که باعث خوشحالی هرکدام می‌شود، به آنها اهدا کنید.

۷۵. با دانش‌آموزی که تازه به مدرسه‌تان وارد شده یا یک همکار تازه‌وارد دوست شوید.

 

۷۶. با فرستادن یک ایمیل یا یک هدیه کوچک برای یکی از دوستانتان که خیلی وقت است با او در تماس نیستید، دوستی را تازه کنید.

۷۷. برای یک هفته، هر حرکت سخاوتمندانه‌ای که به فکرتان می‌رسد را انجام دهید و آخر هفته نتیجه آن را روی خودتان ارزیابی کنید.

۷۸. پیشنهاد دهید که سبد یا چرخ خرید را برای یک نفر که خریدهای خود را در ماشین گذاشته است به فروشگاه برگردانید.

۷۹. فرد جدیدی را به شام دعوت کنید.

۸۰. به بچه‌هایی که در طول روز می‌بینید کاغذرنگی برای درست کردن کاردستی بدهید.

 

۸۱. یک کارت تشکر و قدردانی بنویسید و به طور خاص از فرد مورد نظرتان تشکر کنید.

۸۲. بگذارید اول نفر پشت سرتان در صف خرید کارش را انجام دهد.

۸۳. وقتی راننده‌ها می‌خواهند از شما سبقت بگیرند یا جلویتان بیایند، با لبخند یا تکان دادن دست به آنها اجازه دهید.

۸۴.برای بچه‌هایی که در خیابان مشغول فوتبال بازی کردن هستند، نوشیدنی خنک ببرید.

۸۵. صفحات وب‌سایت‌هایی درمورد مهربانی که می‌شناسید را به دیگران معرفی کنید.

 

۸۶. به کمک یک کودک برای پرنده‌ها آشیانه بسازید.

۸۷. به فردی بی‌خانمان یک سبد موادغذایی اهدا کنید.

۸۸. بلند‌بلند بخندید و لبخندتان را سخاوتمندانه تقسیم کنید.

۸۹. جلوی در خانه‌تان یک درخت بکارید.

۹۰. لیستی از کارهایی که می‌توانید برای رواج مهربانی در دنیا انجام دهید، تهیه کرده و از دوستی بخواهید که او هم این کار را بکند. بعد لیست‌هایتان را با هم تعویض کرده و هر ماه یکی از آن کارها را انجام دهید.

 

۹۱. یک دوربین فوری برداشته، به سطح شهر بروید، از مردم عکس گرفته و عکسشان را به آنها بدهید.

۹۲. زباله‌های اطراف را جمع‌آوری کنید.

۹۳. به یکی از معلم‌های سابقتان نامه‌ای بفرستید و از آنها برای تغییری که در زندگیتان ایجاد کردند تشکر کنید.

۹۴. برای یکی از دوستانتان، به طور ناشناس هدیه بفرستید.

۹۵. لباس‌های اعضای خانواده را برایشان اتو بزنید.

 

۹۶. برای یک مدرسه یا موسسه آموزشی کتاب بخرید.

۹۷.یک چک با مبلغی که برایتان مقدور است، برای آشنایی بفرستید که می‌دانید مشکل مالی دارد.

۹۸. یکی از آشنایان را برای شام به رستوران دعوت کنید.

۹۹. به دوستتان پیشنهاد دهید که فرزندش را به کلاس رقص ببرید.

۱۰۰. یکی از دوستان قدیمی خود را پیدا کنید و با او قرار بگذارید.

 

روش صحیح مقابله با دخالت های پدر زن

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: روش صحیح مقابله با دخالت های پدر زن

با ازدواج شرایط زندگی افراد تغییر می کند از جمله این شرایط نقش های فرد در زندگی جدید است. فرد علاوه بر نقش هایی که در خانواده خود داشته از جمله فرزند، خواهر یا برادر بعد از ازدواج نیز نقش همسر، عروس یا داماد را برعهده دارد و این نقش های جدید وظایفی را به همراه می گیرد که فرد با مدیریت مناسب می تواند از بروز اختلاف جلوگیری کند.

 

بعد از ازدواج و تشکیل خانواده برقرار کردن تعادل و تعامل مناسب میان والدین و همسر یکی از مهم ترین تکالیف زوجین است. از طرفی نیز سوء تفاهم و اختلاف با خانواده همسر برای زوجین امری اجتناب ناپذیر است. با ازدواج ، زوجین با خانواده ای که تا کنون تعاملی با آنها – به عنوان عروس یا داماد – نداشته اند وارد ارتباط می شوند. واقعیت این است که وقتی افراد ازدواج می کنند، به این موضوع توجه نمی کنند که با یک خانواده دیگر وصلت کرده اند. دقت کنید با یک خانواده نه با یک فرد.ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، اعتقادات و عادت هایی برخلاف شما داشته باشند. زمانی که این اختلاف نظرها یا تفاوت ها در زمینه های مختلف به شما و همسرتان سرایت کند، کشمکش و درگیری شروع می شود. در ادامه راهکارهایی برای مدیریت بهترارتباط با خانواده همسر و نیز خانواده پدری ارائه می شود:

 

ذهنیت منفی خود را تغییر دهید

اینکه افراد چه نگرشی به خانواده همسر دارند بسیار مهم است؛ مثلا اگر خانم در خانواده ای بزرگ شده که خانواده پدر – از جمله مادربزرگ ، پدر بزرگ، عمه و…- بادخالت کردن باعث ایجاد تنش و نارضایتی مادر شده اند در این حالت احتمالا خانم پیش داوری و نگرش خوبی نسبت به خانواده شوهر نخواهد داشت. همین عامل می تواند باعث پیش داوری و به وجود آمدن افکار منفی نسبت به رفتارهای خانواده همسر شود که آغاز کننده بسیاری از سوء تفاهم ها و تنش ها می شود. به خانواده همسر خود احترام بگذارید. احترام به خانواده همسر جزو ضروریات یک ارتباط خوب است. حتی اگر به شما علاقه ای ندارند، رفتاری انجام ندهید که ارتباط تان بدتر شود. هرگز با آنها با لحن بد صحبت نکنید و به آنها توهین نکنید. به ارتباط با آنها علاقه نشان دهید و به حرف شان توجه کنید.

 

در پی تغییر خانواده همسر خود نباشید

آنها را همانطور که هستند بپذیرید. سعی کنید به جای اینکه منتظر بمانید آنها رفتار خود را تغییر دهند شما با رفتاری معقول و سنجیده همراه با احترام و محبت شاهد تغییرات مثبتی در ارتباطاتتان باشید.

 

اختلافات و مشکلات خود را با خانواده هایتان در میان نگذارید

در بسیاری از مواقع بیان مشکلات با خانواده ها، ضمن این که راه رابرای دخالت در زندگی شما باز می کند، به علت نداشتن آگاهی و تخصص کافی و همچنین از سر دلسوزی راه حل هایی از طرف آن ها ارائه می شود که ممکن است اوضاع را از آن چه هست بدتر کند. دیگر اینکه نگرش منفی نسبت به همسر شما در ذهن خانواده ها ایجاد می شود که زمینه ساز اختلافات بیشتر خواهد شد.

 

علاقه خود را به آنها نشان دهید

از صحبت کردن درباره کدورت های گذشته، اجتناب کنید وآنها را متوجه این مسئله کنید که ارتباط خوب و صمیمانه به همراه احترام متقابل با آنها یکی ازضروریات زندگی مشترک شماست.

 

گذشت کنید

گذشت به معنای فراموش کردن مسئله نیست، بلکه گذشت به معنای رها کردن خود از خشم است. گذشت نشانه کنترل شما بر احساساتتان است نه ضعف شما.

 

نکاتی که در هنگام انتقاد کردن باید رعایت کنید

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: نکاتی که در هنگام انتقاد کردن باید رعایت کنید

اگر می خواهید انتقادتان خوب و سازنده باشد، ۱۶ نکته زیر را رعایت کنید:

 

۱) خودتان را خسته نکنید

قبل از اینکه شروع کنید به انتقاد کردن، اول مطمئن شوید که آنچه می خواهید مورد انتقاد قرار بدهید، واقعا غلط بوده و مستحق انتقاد است. بعدش مطمئن شوید رفتار آن شخصی را که می خواهید مورد انتقاد قرار بدهید، درست ارزیابی کرده اید. اگر طرف مقابل را خوب می شناسید و مطمئن اید که انتقادهایتان هیچ تاثیری روی او نخواهد داشت، از خیر انتقاد بگذارید و خودتان را خسته نکنید. اگر مطمئن اید که طرف مقابل، توان تغییر دادن آن خصوصیتی را که مورد انتقاد شماست ندارد، باز هم معقول نیست از او انتقاد کنید. برای انتقاد سازنده فقط یک دلیل موجه داریم و بس: شما و طرف مقابل می خواهید به نتیجه بهتری دست پیدا کنید و مطمئن اید که این کار، شدنی است. نکته در این جاست که فرد مقابل باید با انتقاد شما رفتار و عملکردش بهتر شود و واقعا پیشرفت کند.

 

۲) بزنید به هدف

دقیقا به هدف بزنید و بگویید که مشخصا کدام قسمت از رفتار یا گفتار طرف مقابل تان مورد انتقاد شماست و انتظارش را نداشته اید. منظورتان را البته در لفافه هم می توانید بفهمانید اما اگر این کار را به دقت انجام ندهید، ممکن است تمام تلاش تان به باد برود. در پایان انتقاد باید مطمئن شوید که طرف مقابل تان دقیقا فهمیده است دلیل و انگیزه اصلی انتقاد شما از او چیست. این نکته مهمی است.

 

۳) تا ضرورت ندارد، نگویید

اگر از یک نفر، زیاد انتقاد کنید، قصد و هدفی که در پشت انتقادتان دارید گم می شود و تاثیر حرف هایتان کم. اگر به طرف مقابل تان زمان کافی برای اصلاح رفتار و گفتارش ندهید، باز هم احتمال رنجش او از شما زیاد است. فقط وقتی لب به انتقاد باز کنید که فکر می کنید ضرورت دارد. اگر در طرف مقابل تان رفتارهای زیادی وجود دارد که مورد انتقاد شماست، بهتر است هر دفعه ای که می خواهید از او انتقاد کنید، بیشتر از یک مورد را برای مطرح کردن انتخاب نکنید.

۴همیشه» و «هرگز» را فراموش کنید

از کلماتی مثل «همیشه» و «هرگز» برای توصیف رفتارهای منفی دیگران استفاده نکنید. مثلا نگویید: «تو همیشه با صدای بلند می خندی» یا «تو هیچ وقت به حرف من دقت نمی کنی» و… این کلمات، شخصیت آدم ها را به لاک دفاعی فرو می برد و این حس به آنها دست می دهد که شما متمرکز شده اید روی نقاط ضعف شان و چشم تان را به نقاط قوت شان بسته اید. «بعضی اوقات» و «معمولا» و امثالهم خیلی موثرترند از «همیشه» و «هرگز» و امثالهم.

 

۵) شوخی را با انتقاد مخلوط نکنید

اگر چه شاید بامزه به نظر برسد که به هنگام انتقاد کردن از این و آن، حرف های تان را با شوخی مخلوط کنید اما بیشتر آدم ها آن را این طور تعبیر می کنند که دارید آنها را مسخره می کنید و در چنین شرایطی هم طبیعتا دیگر نمی شود به انتقادتان بگویید انتقاد سازنده.

 

۶) چگونه انتقاد کنیم:از مقایسه کردن بپرهیزید

اگر مزایای رفتاری و گفتاری یک نفر دیگر را به رخ طرف مقابل تان بکشید، معمولا تاثیر انتقادتان معکوس می شود. از هر گونه مقایسه ای که به تحقیر فرد انتقاد شونده منجر می شود، پرهیز کنید. این کار، سازندگی انتقادتان را مخدوش می کند اما مقایسه هایی که طرف مقابل تان در آنها دست بالا را خواهد داشت، مطلوب اند و حسن نیت شما را به فرد انتقادشونده منتقل می کنند.

 

۷) چگونه انتقاد کنیم:توی جمع انتقاد نکنید

انتقاد از یک نفر در میان جمع، معمولا به ایجاد حس حقارت ـ و دست کم حس شرمندگی ـ در فردی منجر می شود که از او انتقاد می کنید. چنین انتقادهایی در بیشتر مواقع موجب رنجش خاطر می شوند و نتیجه مطلوبی در پی ندارند اما انتقادهایی که در خلوت انجام می شوند، گویای حسن نیت انتقاد کننده اند و بار سازندگی شان بیشتر است.

 

۸) چگونه انتقاد کنیم:به موقع بگویید

شاید بهترین موقع برای انتقاد کردن، مدت کوتاهی پس از ارتکاب همان عملی باشد که می خواهید از آن انتقاد کنید. البته تا آنجا که در توان تان هست باید سعی کنید زمینه را برای یک گفتگوی خصوصی در خلوت و بحث بی طرف با فرد انتقاد شونده فراهم کنید.

 

۹) چگونه انتقاد کنیم:مثبت شروع کنید

هر آدمی دوست دارد که نقاط مثبتش دیده شود و مورد تحسین قرار بگیرد. به همین دلیل، بهتر است پیش از شروع کردن به انتقاد و تذکر دادن نقاط ضعف، از یک یا چند نقطه قوت در فرد انتقاد شونده یاد کنید و پس از اشاره به این ویژگی های مثبت، بگویید که در او یک نقطه ضعف هم می بینید که اگر بهبود پیدا کند نقاط مثبتش را پررنگ تر خواهد کرد. در پایان انتقاد هم دوباره به خوبی های او اشاره ای کنید تا حس مثبت اش، او را به تغییر و بازسازی آن نقطه ضعف، ترغیب کند.

 

۱۰)چگونه انتقاد کنیم: ویران نکنید، بسازید

«من مطمئنم که تو خیلی بهتر از اینها می توانی انجام وظیفه کنی چون… من مطمئنم که می توانم توی این قضیه روی تو حساب کنم چون. . .» گفتن چنین جملاتی باعث می شود اعتماد به نفس طرف مقابل تان افزایش پیدا کند و حس کند که شما دلتان می خواهد او از وضعیتی که دارد به وضعیت بهتری دست پیدا کند اما اگر لحن و کلماتی که برای انتقاد کردن انتخاب می کنید، نامناسب باشد طرف مقابل تان حس می کند که شما می خواهید او را زمین بزنید و به این ترتیب، تاثیر حرف ها و انتقادات تان به حداقل می رسد.

 

۱۱) چگونه انتقاد کنیم:عصبانی نشوید

تا وقتی خودتان نخواهید، هیچ کس نمی تواند شما را آن قدر عصبانی کند که کنترل تان را از دست بدهید. همیشه وقتی در برخورد با دیگران عصبانیت به خرج می دهید، پیش تر و بیشتر از آنکه به طرف مقابل تان آسیب بزنید، به خودتان آسیب می رسانید. عصبانیت نمی گذارد حرف هایتان منصفانه شنیده شود. وقتی انتقاد می کنید، اجازه ندهید احساسات شخصی تان مزاحم تاثیر حرف هایتان شود.

۱۲) چگونه انتقاد کنیم:غیرمستقیم اشاره کنید

به صراحت و مستقیما شروع به انتقاد و سرزنش نکنید. سعی کنید با طرح سوالاتی هدف دار، شخص را وادار کنید تا مسیر بحث را به همان سمتی که شما می خواهید بکشاند و آن وقت حرف تان را شروع کنید. توانایی ها و هوش و استعداد طرف مقابل تان را به خاطر کاری که اشتباه انجام داده و حالا مورد انتقاد شماست، یک باره زیر سوال نبرید.

 

۱۳) چگونه انتقاد کنیم:بگذارید از خودش دفاع کند

با چند سوال هدف دار و غیر مستقیم، سعی کنید او را در وضعیتی قرار بدهید که خودش همه حرف ها را بزند. او با این کار، می تواند از خودش دفاع کند و لااقل آن مساله ای را که مورد انتقاد شماست، از زاویه دید خودش برا یتان تعریف کند. به این ترتیب، شاید در تصمیم شما برای انتقاد کردن، تجدید نظری به وجود بیاید. وقتی شما و طرف مقابل تان با هم به نتیجه مشترکی برسید، احتمال اینکه در پایان بحث بتوانید به نتیجه دلخواه تان برسید، بیشتر می شود.

 

۱۴) چگونه انتقاد کنیم:موضوع را روشن کنید

تا آنجا که ممکن است، وضعیت مورد بحث را برای خودتان روشن کنید. برای اینکه بتوانید یک مساله را به خوبی حل کنید، باید شرایط را خوب درک کنید. درباره زوایای مختلف موضوع مورد بحث، از خودتان سوال کنید و سعی کنید به آن سوال ها جواب بدهید. تا آنجا که برایتان مقدور است خودتان را در شرایط طرف مقابل قرار بدهید و سعی کنید موضوع را از چشم او ببینید و شرایطش را درک کنید. در میان گفتارهای انتقادآمیزتان هم بهتر است هر از گاه به این موضوع اشار کنید که مثلا اگر من جای تو بودم یا اگر من توی این موقعیت قرار می گرفتم… و بعدش هم نظر او را درباره پیشنهادتان جویا شوید.

 

۱۵) چگونه انتقاد کنیم:اشتباه تان را قبول کنید

وقتی در لابه لای حرف هایتان به اشتباهات خودتان هم اشاره ای می کنید و آنها را می پذیرید، طرف مقابل تان هم راحت تر می تواند اشتباهات خودش را قبول کند.

اگر مقدور است بدون اینکه اسمی از شخص یا اشتباهش به میان بیاورید (به ویژه در میان جمع) مشکل را به صورت غیرمستقیم و به نحوی مطرح کنید که فقط شما و طرف مقابل تان از موضوع سر در بیاورید، این کار را انجام بدهید. این شیوه در خیلی از موارد جواب می دهد.

 

۱۶) چگونه انتقاد کنیم:گاهی تنبیه کنید

اگر شما مدیر یک مجموعه هستید و یکی از زیردستان تان خطایی می کند که باید مورد انتقاد قرار بگیرد، یکی از بهترین راه ها برای انتقاد از او و تنبیه کردنش این است که اول، اشتباهش را به او تذکر بدهید و بعد، از خود او بخواهید که تنبیهی برای خودش در نظر بگیرد.

در بیشتر موارد، تنبیهی که آن شخص برای خودش در نظر می گیرد بیشتر و سنگین تر از آن چیزی است که شما در ذهن تان برای او در نظر گرفته بودید اما اگر آنچه او گفت، خیلی کمتر از آن چیزی بود که شما در ذهن داشتید، تعارف را بگذارید کنار: «متاسفانه این تنبیه از آن تنبیهی که من برای شما در نظر گرفته ام خیلی سبک تر است. به نظر من عادلانه ترین تنبیه برای این کار شما این است که

 

8 راه حل برای بازگرداندن آرامش به همسرتان

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

Description: 8 راه حل برای بازگرداندن آرامش به همسرتان

1.هنگامی که خشم خود را بر ملا می‌سازد به حرف هایش گوش کنید و بگذارید هر چه می‌خواهد به زبان بیاورد.

2.با ارائه رفتاری مشابه وضعیت او را همچون آینه منعکس کنید. به این معنی که اگر نشسته شما هم بنشینید .اگر او ایستاده شما هم بایستید.

3.پس از آن که او هم عقده‌اش را خالی کرد به او اجازه دهید که این برخورد را تمام کند.

4.فکر خود را به او تلقین و به او اعتراف کنید که حق دارد عصبانی باشد.

5.وضعیت او را تائید کنید و تائید خودتان را از او به عنوان اینکه رفتارش را درک کرده‌اید به او ثابت کنید.

6.از بیان جملاتی که ممکن است به خشم او بیشتر دامن بزند خوداری کنید.

7.سکوتی رابرقرار کنید، وضع آرامی را به خود بگیرید و با صدائی آرام صحبت کنید به وی کمک کرده تا مشکل را برطرف کند تا به این ترتیب آن وضعیت مجددا رخ ندهد.

8.از او بخواهید که مشکلات پیچیده‌تر را به صورت مکتوب بازگو کند و شما نیز وقتی را به منظور حل مشکل او درنظر بگیرید

 

انگیزه ی پیشرفت تان چقدر است؟

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

یكی از نخستین انگیزه‌هایی كه پیش از همه، مورد مطالعه قرار گرفته، نیاز به پیشرفت یا انگیزه پیشرفت است. همه ما افرادی را می شناسیم كه به طور دائم پیش می‌روند ، موفق می‌شوند ، اختراع می‌كنند و كارهای بظاهر غیرممكن انجام می دهند. تقویت این انگیزه می تواند به ارتقای کیفیت زندگی بسیار کمک کند.


انگیزه پیشرفت را یك میل یا علاقه به موفقیت به صورت کلی یا موفقیت در یك زمینه خاص است.
انگیزه پیشرفت را به صورت یك میل یا علاقه به موفقیت به صورت کلی یا موفقیت در یك زمینه خاص تعریف كرده‌اند. پژوهش‌های انجام شده در این زمینه نشان داده‌اند افراد از لحاظ این نیاز با هم تفاوت زیادی دارند. بعضی افراد دارای انگیزه سطح بالایی هستند و در رقابت با دیگران و در كارهای خود ، برای كسب موفقیت ، بسختی می‌كوشند و بعضی دیگر، انگیزه چندانی به پیشرفت و موفقیت ندارند و از ترس شكست، آماده خطركردن برای كسب موفقیت نیستند. بعضی از این افراد بیشتر از دیگران بلند پروازند و برای كسب موفقیت در زندگی می‌كوشند.

 

پژوهش‌های انجام شده دیگرنیز نشان داده‌اند افراد دارای انگیزه پیشرفت زیاد در انجام كارها و از جمله یادگیری در مقایسه با افرادی كه از این انگیزه بی‌بهره‌اند ، پیشی می‌گیرند. این افراد در مورد انجام كارهای دشوار و ساده هیچ‌كدام را انتخاب نمی‌كنند ، زیرا انجام كارهای بسیار دشوار معمولا به شكست منجر می‌شوند و از طرف دیگر، انجام كارهای خیلی ساده نیز افتخاری نصیب این افراد نمی‌كند. براساس نظریه ی روان شناسی اشخاصی كه دارای انگیزه ی پیشرفت زیاد هستند در كارهایی كه دارای درجه دشواری متوسط‌ هستند (نه خیلی دشوار و نه خیلی آسان) توفیق زیادی به دست می‌آورند. یعنی كارهایی كه این افراد در آن حداكثر تلاش را نشان می‌دهند كارهایی هستند كه اندكی خطر نیاز دارند.

این افراد در مورد انجام كارهای دشوار و ساده هیچ‌كدام را انتخاب نمی‌كنند ، زیرا انجام كارهای بسیار دشوار معمولا به شكست منجر می‌شوند و از طرف دیگر، انجام كارهای خیلی ساده نیز افتخاری نصیب این افراد نمی‌كند.

همچنین اشخاصی كه نیاز به پیشرفت در آنها قوی است می‌خواهند كامل شوند و عملكرد خود را بهبود ببخشند. آنها وظیفه شناسند و ترجیح می‌دهند كارهایی انجام دهند كه چالش انگیز باشد و به كاری دست می‌زنند كه به موجب آن ارزیابی پیشرفت آنان به نحوی، خواه با مقایسه پیشرفت خود با پیشرفت دیگر افراد یا برحسب ملاك های دیگر امكان پذیر باشد.

 

افرادی كه دارای نیاز به پیشرفت سطح بالایی هستند ، معمولا موفقیت‌های خود را به شخص خود ، یعنی مهارت‌ها و كوشش‌های شخصی نسبت می دهند. افرادی كه از سطح پایینی از نیاز به پیشرفت برخوردارند ، عوامل بیرونی را مسوول موفقیت های خود می‌دانند. علاوه بر این، افراد دارای نیاز به پیشرفت زیاد ، شكست اولیه خود را به عدم كوشش نسبت می دهند نه فقدان توانایی، در نتیجه پشتكار آنها برای ادامه كار افزایش می‌یابد ، زیرا معتقدند كوشش بیشتر در نهایت به موفقیت خواهد انجامید. در مقابل، افرادی كه دارای نیاز به پیشرفت كم هستند شكست اولیه خود را معمولا به فقدان كوشش نسبت نمی‌دهند و از كوشش باز می‌مانند.

 

افرادی كه نیاز به پیشرفت بالایی دارند نسبت به اشخاص دیگری كه استعدادهای یادگیری مشابهی دارند ، اما از نیاز به پیشرفت پایینی برخوردارند . نمرات بهتری به دست می‌آورند. آنها نسبت به افرادی كه نیاز به پیشرفت پایینی دارند اما صاحب همان استعدادها هستند ، دستمزدهای بیشتری دریافت می‌كنند و به درجات شغلی بالاتری ارتقا می یابند.

 

منشاء نیاز به پیشرفت

نیاز به پیشرفت پدیده‌ای چندوجهی است كه در یك صفت واحد قرار ندارد ، بلكه در دامنه‌ای از فرآیندهای اجتماعی، شناختی و رشدی قرار دارد.

 

تأثیر جامعه‌پذیری

انگیزه ی پیشرفت افراد تا حدی از جامعه تاثیر می گیرد. در صورتی كه والدین این موارد را تأمین كنند ، فرزندان آنها تلاش‌ها و پیشرفت نسبتا نیرومندی به خرج می دهند:

آموزش استقلال (مثل اتكاء به نفس و خودمختاری) ، آرمان‌های عملكردی عالی، ارزش قائل شدن برای كارهای مرتبط با پیشرفت، معیارهای دوستی برای برتری، محیط خانوادگی سرشار از تحریك مثل كتاب‌هایی برای خواندن، تجربیات گسترده‌ای مانند مسافرت و فراهم كردن كتاب‌های كودكان كه مملو از داستان‌های تخیلی مرتبط با پیشرفت باشند.

تأثیرات شناختی

چنانچه شرایط خانه، مدرسه، سالن ورزش، محیط كار و محیط درمان، اعتقاد به توانایی زیاد، گرایش تسلط ، انتظارات برای موفقیت، ارزش قائل شدن برای پیشرفت داشته باشند ، زمینه شناختی را برای پرورش شیوه ی تفكر پیشرفت‌گرا آماده می‌كنند.

تأثیرات رشدی

انگیزه پیشرفت یك رفتار عمدتا آموخته شده و اكتسابی است. كودكان معمولا از راه تقلید رفتار والدین خود و دیگر افراد مهمی كه به عنوان سرمشق مدنظر قرار می‌دهند ، یاد می‌گیرند. كودكان از طریق یادگیری مشاهده‌ای بسیاری از ویژگی‌های سرمشق از جمله نیاز به پیشرفت را می‌پذیرند. گفته می‌شود انتظاراتی كه پدران و مادران از فرزندان خود دارند نیز در افزایش انگیزش پیشرفت آنان موثر است.

برای موفقیت بهتر است انگیزه ی پیشرفت را در خودمان بیشتر کنیم و در کارهایمان پشتکار داشته باشیم.

 

5 حقیقت درباره خودمان که نمی‌خواهیم باورکنیم!

یک عالمه بلیط پارکینگ، بیرون از کافی شاپ نزدیک خانه پیدا کردم ، باید آنها را به صاحبش برمی گرداندم اما یواشکی کنار چرخ ماشینم قایم شدم، سست شدم؛ و بعدش- ناگزیر و بی هیچ توجیهی– توی داشبورد قایمشان کردم، مثل یک دروغ کوچولو بود و یا دزدیدن یک آب نبات یواشکی از مغازه

گاهی اوقات ناگهان با حقایقی درباره خودمان روبرو می شویم که شوکه می شویم ، چیزهایی که شاید در ناخودآگاهمان مانده و از آنها غافل شده ایم ولی باید آنها را بپذیریم !

نویسنده رمان Ruby در جلسه معارفه کتابش، درباره چیزهایی صحبت کرد که ما هیچ وقت دروهله اول باور نمی کنیم، چیزهایی که پذیرشش بسیار سخت است، اما مجبوریم که بپذیریم.

1. حقیقت: من هم می توانم فریبکار باشم!

یک عالمه بلیط پارکینگ، بیرون از کافی شاپ نزدیک خانه پیدا کردم ، باید آنها را به صاحبش برمی گرداندم اما یواشکی کنار چرخ ماشینم قایم شدم، سست شدم؛ و بعدش- ناگزیر و بی هیچ توجیهی– توی داشبورد قایمشان کردم، مثل یک دروغ کوچولو بود و یا دزدیدن یک آب نبات یواشکی از مغازه!!! زمان گذشت و کپه بلیط ها آنجا بود، فراموششان کردم . برای هفته ها و شاید ماه ها فراموششان کرده بودم، بالاخره وقتی که بعد از مدت ها جریمه تخلفات این ماهم آمدو خیلی بالا بود ، احساس کردم این تاوان اشتباهم بوده !!! و به این فکر کردم که من هم می توانم گاهی فریبکار باشم

2.حقیقت: قدرت نه گفتن ندارم!

دخترم به آنها کوه "سینتوس" می گوید. یک تپه جوراب کهنه، رسیدهای گمشده، نامه ها و خیلی چیزهایی که غمگینم می کند و چند تا کارت ویزیت.الان کوه سینتوس تلمبار شده توی یک جعبه و چپانده شده وسط جعبه های انباری، برچسب هم دارد! پیش خودم می گویم، خوب مرتب کردن آنها سخت است اما در واقع، من قدرت" نه" گفتن ندارم، و نمی توانم به خانواده ام بگویم من هم یک گوشه ای( خیلی بزرگ) از خانه را برای خودم می خواهم.

3.حقیقت: من هیچ وقت نقش ژولیت را بازی نخواهم کرد.

خیلی وقت پیش، من نقش هیپولیتا را در " رویای نیمه شب تابستان" داشتم. چون نقشم خیلی کوتاه بود، زمان آزاد زیاد داشتم که با عوامل پشت صحنه گپی بزنم. گروه ما درباره سن و سال برای نقش های خاصی بحث می کردند. از آنجایی که نقش ژولیت را باید یک نوجوان بازی می کرد، همه موافق بودند که بازیگر این نقش نباید سنش از 25 بیشتر باشد. آن زمان، من 31 ساله بودم. اما با بقیه مخالف بودم. من همیشه از سنم کمتر نشان می دادم. در 16 سالگی در مدرسه یک هنرپیشه معروف به من گفت: "کوچولو تو در 15 سالگی عالی می شی". من اعتقاد داشتم که من در 30 یا 40 سالگی هم می توانم نقش ژولیت را بازی کنم، چون نمی خواستم به هیچ عنوان سن وسالم را بپذیرم. هیچ چیز برام غیر ممکن نبود. در تمام زندگی با این باور زندگی کردم. در 43 سالگی یک دختر کاملا سالم به دنیا آوردم، اما در 46 سالگی که جنینم سقط شد، خرد شدم و به طرز عجیبی شوکه! بخشی از وجودم نمی پذیرفت که در کدام فصل زندگی ام هستم. همان بخش هنوز هم قبول نمی کند که خیلی چیزها را از دست داده ام و دیگر هیچ وقت نمی توانم آنها را داشته باشم. اما حقیقت این است که زمین می چرخد و عمر می گذرد و باید بپذیرم که من یک انسان هستم و زمان برخی توانایی ها را از ما می گیرد. من دیگر نمی توانم فرزندی بیاورم. من دیگر برای اولین بار عاشق نمی شوم. هرگز نمی توانم نقش ژولیت را بازی کنم. از پنجاه سال دیگر و چیزهای دیگر خبر ندارم. الان می فهمم که نمی خواهم خبر داشته باشم.

4. حقیقت : من باهوش و عاقلم.

این چیزی است که خیلی لازم دارم به یاد بیاورم – و در عین حال لیاقتش را- ممکن است اگر برای مدت مدیدی در سایه باورهایی که دیگران نسبت به شما دارند زندگی کنید، باور آنها" باور" شماهم بشود . اگر دوست شما، دائما" به شما بگوید که تو با هوش نیستی، البته شواهد چیز دیگری را نشان بدهد، حتما باور می کنید. اگر در زمان کودکی و یا نوجوانی مورد بیرحمی های شدیدی قرار گرفتید و حس می کنید که کودن بودید که توانایی متوقف کردنش را نداشتید، و همین عدم توانایی شما را دیوانه و درب و داغان می کند. تصور می کنید که هوش و بصیرت خود را به باد داده اید!. وقتی یک نگاه گذرا به تجربیاتم می کنم، کاملا" تاییدش می کنم و حقایق برایم روشن می شود و خودم را همانطور که هستم می بینم.

5. حقیقت: هنوز همسر قبلیم را دوست دارم!

هنوز قهوه تلخ ایتالیایی که شریکی خوردیم را به یاد دارم. کیکی که عشقم ازروی کتاب داستان بچه ها "زندگی من رو نمی ترسونه" نوشته دکتر مایا درست کرد و ساعتها وقت گذاشت که تزئینش کند و به من هدیه بدهد، را به خاطر دارم. حتی بی مزه ترین جک های دنیا را که تعریف می کرد، به یاد دارم. گرچه از او جدا شدم و با همه خشم ، دروغ ها ، دورویی و عذاب های روحی که وقت جدا شدن از هم، وجود داشت. به نحوی، من تمام آن احساسات قدیمی را کنار گذاشتم و دیگر به آنها توجه نمی کنم. گاهی تناقض داشتن خیلی دشوار است. فهمیدم اگر این حقایق را در چند سطر بیان کنم برام خیلی راحت تر است. اما واقعیت این است که ، با وجود همه زخم ها، من به عشقی نامرئی، بی وقفه گره خورده ام.

درمان حس لجبازی در شریک زندگی

اگر همسر لجبازی دارید باید در رفتارتان یک سری نکات را رعایت کنید تا همسرتان سر لج نیفتد و با شما لجبازی نکند.اول از همه یادتان باشد که در برابر لجبازی ‌های همسرتان شما لجبازی نکنید

Description: درمان حس لجبازی در شریک زندگی <br />

این نوع شخصیت ها از  لجبازی با مردها و به اصطلاح حال گیری از آنان ، کل کل کردن و رو کم کنی لذت می برند،همچنین افراد محکم و انعطاف ناپذیر و زبر و خشنی هستند .

اگر همسر لجبازی  دارید باید در رفتارتان یک سری نکات را رعایت کنید تا همسرتان سر لج نیفتد و با شما لجبازی نکند.
اول از همه یادتان باشد که در برابر لجبازی ‌های همسرتان شما لجبازی نکنید
چرا که اگر در این دور بیفتید روزبه‌ روز روابط‌ تان بدتر و بدتر می ‌شود و بازگشت به عقب غیرممکن خواهد شد

دوست داشتن مشروط، ممنوع
این را هم فراموش نکنید که حتماً نباید همسرتان‌‌ همان فردی باشد که شما انتظار دارید یا دوستش دارید. یعنی همسر شما می‌تواند گاهی لجبازی کند یا عصبانی شود و شما هنوز او را دوست داشته باشید. به عبارتی دوست داشتن را مشروط نکنید.


 مهم ترین توصیه برای رفتار با همسر لجباز، مدارا کردن است
جر و بحث  زن و شوهرها و اختلاف  نظرهای آن ها باعث می شود که گاهی در گفتگو با یکدیگر جانب انصاف را رعایت نکنند. گاهی لحن صحبت زن یا شوهرها باعث می شود که همسرشان
 لجبازی کند. بنابراین زوج ها باید در گفتار و رفتارشان دقت لازم را داشته باشند و ببینند چه عمل یا رفتارهایی باعث واکنش همسرشان به صورت لجبازی می شود و سعی کنند از آن عمل ها پرهیز کنند.


نگذارید لجبازی به عادت تبدیل شود
ذکر این نکته هم ضروری به نظر می رسد که اگر همسری بعد از چند بار
لجبازی به نتیجه مطلوب و خواسته خود برسد، این رفتار برای او به عادت تبدیل خواهد شد؛ بنابراین اگر مرد یا زنی مطمئن است که به درخواست همسرش جواب مثبت خواهد داد بهتر است در همان ابتدا او را به خواسته اش برساند ولی اگر قرار است به هیچ عنوان، کاری را انجام ندهد یک «نه» محکم و البته منطقی به همسرش بگوید و به هیچ وجه از نظرش برنگردد.

در خصوص لجبازی باید به یک نکته کوچک، اما بسیار پر اهمیت توجه داشته باشید آن هم این که گاهی اوقات همسر شما لجبازی می کند، فقط برای این که احساس می کند شما خود را از او برتر می دانید. بنابراین اگر احساس کردید که لجبازی همسر شما به این دلیل است، در رفتار و لحن خود با همسرتان تجدید نظر کنید، طوری که او بداند شما اصلا چنین قصدی را ندارید.


مواظب غرورش باشید
غرور از اعتماد به نفس ضعیف و شکننده می‌آید یعنی کسی مغرور است که خودباوری کمی دارد و غرور نوعی سد دفاعی برای حفظ اعتماد به نفس نداشته است. اگر کاری کنید که اعتماد به نفس همسرتان زیر سوال برود، غرورش بیشتر می‌شود.


وقتی همسرتان عصبانی است جواب او را ندهید و با او بحث نکنید
بلکه در آن لحظه او را به آرامش دعوت کنید و همیشه خواسته ‌هایتان را در آرامش به او بگویید. وقتی خودتان نیز عصبانی هستید از جر و بحث بپرهیزید.

 

آقای عزیز : خانم دلش برای این جملات لک میزند ؟!

زن ها دوست دارند ظاهرشان را ستایش کنید و گاهی به آن ها بگویید که چه چهره زیبا یی دارند. حتی اگر همسر شما واقعا به این زیبایی نباشد از این که گمان کند در نظر شما این طور به نظر می رسد، احساس غرور خواهد کرد

Description: آقای عزیز : خانم دلش برای این جملات لک میزند ؟!

 اگر از آن دسته مردهایی هستید که فکر می کنند، جملات اهمیتی ندارد و تنها چیزی که مهم است درون شماست، کاملا در اشتباهید. تا زمانی که با این احساسات درونی تان جمله ای نسازید و همسرتان را از آن ها با خبر نکنید، هیچ اتفاق خوبی در زندگی مشترک تان نخواهد افتاد. اگر هم از اهمیت این جملات باخبرید اما نمی دانید چه بگویید و از کجا شروع کنید، بهتر است از این توصیه ها کمک بگیرید و با دنیای زنان آشنا تر شوید. باید باور کنید که دنیای ذهنی زنان و مردان تفاوت زیادی دارد و اگر می خواهید همسرتان را خوشحال کنید باید به دنیایش وارد شوید و او را به شیوه خودش آرام و شاد کنید.

● چقدر زیبایی
زن ها دوست دارند ظاهرشان را ستایش کنید و گاهی به آن ها بگویید که چه چهره زیبا یی دارند. حتی اگر همسر شما واقعا به این زیبایی نباشد از این که گمان کند در نظر شما این طور به نظر می رسد، احساس غرور خواهد کرد. البته بی گدار به آب نزنید و بدون آن که برای حرف تان دلیلی داشته باشید او را ستایش نکنید. چون درست در زمانی که به همسرتان می گویید، چقدر زیبا هستی… او دلیل شما را خواهد پرسید و خواهد گفت از چه نظر؟ پس سعی کنید برای این ادعای تان جزئیاتی را هم مطرح کنید و به این فکر کنید، چه چیز در او زیباتر است و بعد سراغ تعریف کردن بروید.

● تو خیلی خاصی
این که همسر شما بشنود که او فردی بی همتاست و هیچ زن دیگری نمی توانسته شما را به این اندازه خوشبخت کند، یک حس فوق العاده به او می دهد. زن ها دوست دارند، بدانند که با تمامی گزینه های دیگری که شاید همسرشان به آن ها برای ازدواج درنظر داشته فرق می کنند و آن ها ویژگی هایی دارند که از نظر شوهرشان در هیچ کدام از زن های دور بر هم وجود ندارد. شما باید این خاص بودن را به او گوشزد کنید و بگویید که کدام یک از ویژگی های همسرتان بیش از دیگر ویژگی ها، شما را تحت تاثیر قرار داده. این موضوع نه تنها حس خوب مورد توجه قرار گرفتن و قدردانی شما را به او می دهد بلکه باعث می شود که او تمرکز بیشتری روی ویژگی های مثبتش داشته باشد و برای پررنگ کردن شان تلاش کند. زن ها دوست دارند از شوهرشان بشنوند که پر از صفات مثبت هستند و این که همسرشان به دلیل همین صفات به آن ها افتخار می کند.

● با تو بودن بی نظیر است
زن ها دوست دارند،
 همسرشان به رابطه ای که دارد افتخار کند و به دلیل آرامشی که در این رابطه دارد هم از آن ها قدردانی کند. این قدردانی ممکن است به شکل های مختلفی صورت بگیرد. مثلا وقتی مردی زودتر از سر کار می آید و به همسرش می گوید، دوست داشتم امروز بیشتر کنار تو باشم یا این که دوست دارم وقتم را بیشتر با تو بگذرانم و باقی مانده کارهایم را هم کنار تو انجام دهم می تواند یک حس فوق العاده را در زنان ایجاد کند. با شنیدن این قدردانی ها زن برای بیشتر درک کردن همسرش تلاش خواهد کرد و برای این که همسرش در ساعات بیشتری که در خانه است آرامش داشته باشد و این اتفاق را تکرار کند، مصمم تر خواهد شد. آن ها از این تصور که مردشان دوست دارد ساعتی از روز را تنها کنار او و تنها برای استفاده از وقت ۲نفره شان مشخص می کند بیش از هر چیزی خوشحال می شوند.

● دوستت دارم
اگر می خواهید همسرتان از این که دوستش دارید مطمئن شود چاره ای جز گفتن این حرف ندارید اما مهم تر از گفتن این حرف ها عملکرد شماست. زن ها دوست دارند عشق تان را با کارهای تان نشان دهید. دادن یک شاخه گل، یک هدیه بی مناسبت، پیامک های احوالپرسی طول روز و خیلی کارهای ساده دیگر می تواند تاثیر خاصی روی رابطه شما بگذارد و این زندگی را در چشم همسرتان افتخار آمیزتر کند اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود، شما باید مراقب تمام حرف هایی که میان تان رد و بدل می شود باشید و فکر نکنید کلمات تاثیر چندانی ندارند. مهم تر از همه این که باید مراقب قول هایی که به همسرتان می دهید باشید. گرچه پاسخ مثبت شما به خواسته های همسرتان می تواند او را خوشحال کند اما عمل نکردن به وعده های کوچک و بزرگ تان مشکل را چند برابر خواهد کرد و تاثیری منفی روی نگاه همسرتان به شما و رابطه خواهد گذاشت.

● متاسفم
برای زن ها مهم ترین اتفاقی که می تواند بعد از یک دعوا یا دلخوری پیش بیاید، شنیدن عذرخواهی مردشان است. آن ها دوست دارند تاسف واقعی شما را ببینند و بعد از این دلخوری ها مورد دلجویی قرار گیرند. غرورتان را کنار بگذارید و اگر اشتباه کرده اید قبل از توضیح دادن دلایل تان از او عذر خواهی کنید. این که شما بدون گفتن این که پشیمانید شروع به توضیح دادن و دلیل تراشی کنید می تواند ناراحت کننده ترین واکنش بعد از دعوا برای یک زن باشد. پس اگر نمی خواهید اوضاع را از این که هست خراب تر کنید با یک جمله ای که از ته دل می گویید همه چیز را رو به راه کنید؛ بگویید: ببخشید و متاسفم!

● همه چیز را درست می کنم
حتی اگر یک سوپرمن نباشید باید بتوانید به
 همسرتان اطمینان دهید که همه چیز تحت کنترل است و تا زمانی که در کنارش هستید نمی گذارید زندگی تان را چیزی تهدید کند. گرچه شما با رفتارهای تان باید این اطمینان را در او ایجاد کنید اما در لحظاتی که او از ته دل غمگین است و احساس اضطراب می کند باید این جمله جادویی را به کار ببرید و به او آرامش دهید. اگر فکر می کنید فراهم کردن امکانات زندگی برای شاد کردن همسرتان کافی است اشتباه می کنید. ایجاد احساس آرامش و اطمینان و گاهی بیان کردن این جملات او را بسیار آرام تر و اعتمادش به زندگی مشترک تان را هم بیشتر خواهد کرد.

● بیا صحبت کنیم
اگر
 همسر تان مدتی است که ناراحت یا پریشان است اما توضیحی در این مورد به شما نمی دهد، باید خودتان پیش قدم شوید. شاید او مشکل بزرگی دارد که گفتنش برایش آسان نیست و شاید هم منتظر جرقه ای از طرف شماست. یادتان نرود که هیچ ناراحتی بی دلیل نیست و این که شما از کنار این پریشانی ها بگذرید و آن ها را جدی نگیرید، می تواند همسرتان را ناراحت تر از آنچه هست کند و حتی گاهی زندگی مشترک تان را هم زیر سوال ببرد. پس بعد از هر دلخوری که بین تان پیش می آید یا حتی زمانی که می بینید رفتار همسرتان تغییر کرده اما دلیلش را نمی دانید، به او پیشنهاد گفت وگو دهید و حتی اگر از این گفت وگو طفره رفت برایش توضیح دهید که شنیدن حرف ها و احساساتش چقدر برای شما اهمیت دارد و چقدر برای بهتر کردن زندگی مشترک تان اشتیاق دارید.

 

دامی به نام ازدواج!؟!؟

مردان ، اضطرابِ ناهشیاری در رابطه با شایسته بودن دارند. هر جا که احساس کنند شایستگی آنها زیر سوأال رفته، حالت دفاعی به خود می گیرند و با تمرکز بر نقاط ضعف طرف مقابل و تلاش برای سوء استفاده از آنها، سعی می کنند برتری و شایستگی خود را به اثبات برسند

Description: دامی به نام ازدواج!؟!؟</p>
<p>

همگی ما با نیاز به وابستگی آفریده می شویم. این وابستگی در زمان کودکی آنقدر شدید است که ما حتّی بدون حضور مراقبی که نیازهای ما را برآورده سازد، از بین خواهیم رفت. هرچه بزرگتر می شویم ، گرچه این نیاز کاهش پیدا می کند، امّا هرگز از بین نمی رود.

در زمان بزرگسالی، برای ارضای این نیاز به دنبال ازدواج می رویم. ازدواجی که در آن نیاز "به مورد عشق واقع شدن" ، صمیمت، اعتماد متقابل و رهایی از استرس های روزمره را تجربه خواهیم کرد.

 

در تمامی فرهنگ ها و مذاهب، شکلی از ازدواج  را می توان مشاهده کرد. گرچه تفاوتهایی بین آداب و رسوم ممکن است وجود داشته باشد، امّا همه آنها ازدواج را پیوندی مقدس می دانند.

 

 امّا از چه رو پیوندی این چنین مقدّس که باید منشأ آرامش زوجین باشد، تبدیل به رابطه ای می شود که نه تنها برای انسان آسایشی به همراه ندارد، بلکه موجب استرس و پریشانی او می شود. چرا رابطه ای که باید منشأ هیجانات و عواطف مثبت باشد، تبدیل به میدان نزاع زن و مرد می شود!  نزاعی که لطمات و آسیب های روحی بسیاری بر جای می گذارد.

مسلماً امکان چشیدن طعم شیرین لحظات خوش زندگی وجود دارد. امّا به دلیل تصورات غلط ما، نداشتن آگاهی و آموزش های لازم، نداشتن برخی از توانایی ها و مهارتها، این طور به نظر می رسد که ازدواج ، دامی است که از افتادن در آن باید اجتناب کرد. گاهی اوقات، آمار و ارقام غلطی که در زمینه افزایش طلاق ، اغراق گویی کرده اند و به وفور هم در رسانه ها ارائه می شوند، انسان را از رفتن به سوی ازدواج منصرف می کند.

امّا تنها چیزی که شما برای داشتن ازدواجی موفق بدان نیاز دارید، تغییر در الگوهای رفتاری، تغییر در سبک زندگی، یادگیری برخی از مهارتها ، نظیر : مهارتهای گوش دادن، حل تعارض، حل مسأله و کمی آگاهی در خصوص "نحوه بهتر زندگی کردن" است.

موضوعی که در بسیاری از روابط زناشویی به چشم می خورد و موجب می شود رابطه ای که باید منشأ آرامش و کاهش استرس و ابراز احساسات عاشقانه باشد، تبدیل به میدان جنگ شود، جنگی که مردان در آن سعی می کنند شایستگی خود را بر همسرشان به  اثبات برسانند، و با انکار نیازشان به وابستگی، خود را افرادی مستقل نشان دهند
آنچه که قصد داریم بدان بپردازیم، بررسی دو دیدگاه متفاوت مردان و زنان نسبت به هم می باشد؛  دیدگاهی که توجه فرد را از اصل مطلب دور می سازد و ذهن را دچار ابهام و تشویش می سازد.

مردان و زنان از جنبه های مختلف فیزیولوژیکی، روانی، و شخصیتی با هم متفاوتند. گام اساسی در داشتن یک پیوند زناشویی موفق، شناسایی این تفاوتها و پرداختن به آنهاست.

می دانیم که در جامعه ما بیشتر بر استقلال تأکید می شود و افراد وابسته، افرادی ضعیف قلمداد می شود. این موضوع مخصوصاً در خصوص مردان ، بیشتر صدق می کند. در الگوهای فکری بسیاری از مردان این نوع طرز فکر رسوخ کرده است که مشکلات فراوانی را برای رابطه زناشویی به وجود می آورد.

 

به این نکته توجه کنید:

مردان ، اضطرابِ ناهشیاری در رابطه با شایسته بودن دارند. هر جا که احساس کنند  شایستگی آنها زیر سوأال رفته، حالت دفاعی به خود می گیرند و با تمرکز بر نقاط ضعف طرف مقابل و تلاش برای سوء استفاده از آنها، سعی می کنند برتری و شایستگی خود را به اثبات برسند، موضوعی که در بسیاری از روابط زناشویی به چشم می خورد و موجب می شود رابطه ای که باید منشأ آرامش و کاهش استرس و ابراز احساسات عاشقانه باشد، تبدیل به میدان جنگ شود، جنگی که مردان در آن سعی می کنند شایستگی خود را بر همسرشان به  اثبات برسانند، و با انکار نیازشان به وابستگی، خود را افرادی مستقل نشان دهند.


این نکته هم خیلی مهم است:

امّا این الگوهای غیر کارکردی ناهشیار ، مختص مردان نیست. زنان نیز ناهشیارانه الگوهای غلطی را در ذهن خود حفظ می کنند و با آوردن آن به رابطه زناشویی موجب اختلال در رابطه می شوند.

زنان ، ناهشیارانه نگران این هستند که مبادا مطلوب به نظر نرسند و مورد عشق و محبت قرار نگیرند. آنها درمحاوراتشان به جای اینکه بیشتر بر محتوای مکالمه تمرکز کنند، بر تن صدا، حالات چهره و به طور کلی فرآیند مکالمه توجه می کنند. هر علامت قرمزی را تهدیدی برای مطلوبیت خود تصور می کنند و به آن واکنش نشان می دهند. آنها دائماً نگرانند که آیا واقعاً حرفهای من شنیده شده است؟ آیا این فرد واقعاً مرا از ته دل دوست دارد؟ آیا من واقعاً برای او اهمیت دارم؟ آیا واقعاً می توانم به او اعتماد کنم و درباره امور محرمانه خود با او صحبت کنم؟

این الگوها به بخشهای مختلف رابطه زناشویی رسوخ می کند و موجب آسیب دیدگی آن می شود.

 

درک این الگوها و برنامه ریزی برای فائق آمدن بر این احساسات ناهشیار ، کمک می کند تا ارتباط بهتری با همسرتان داشته باشید. هر چند که ممکن است این کار نیاز به کمی اراده، تلاش و تعهد داشته باشد، امّا هرچه باشد، به زحمتش می ارزد و نتیجه کار آنقدر بزرگ است که ارزش هر گونه تلاشی را دارد.

 

فرزندان کم تحمل نتیجه چه والدینی هستند

وقتی در جامعه‌ای استانداردهای سلامت اجتماعی مانند فقر، بیکاری، عدم ادراک ‌عدالت و توجه به کرامت متخصصان پایین باشد، میزان خشونت افراد افزایش می‌یابد و کم‌تحمل می‌شوند و تا زمانی که این استانداردها بالا نرود میزان خشونت نیز کاهش نمی‌یابد

رئیس انجمن علمی روانشناسی اجتماعی گفت: والدینی که بیش از حد در خدمت فرزندان خود هستند یا کمبود حضور خود در خانه را با پول جبران می‌کنند فرزندانی کم تحمل و خشن بار می‌آورند.


صفاری‌نیا درباره چرایی پایین بودن آستانه تحمل در افراد اظهار داشت: یکی از دلایل پایین بودن آستانه تحمل، عدم یادگیری مهارت‌های زندگی است، این مهارت‌ها باید از سنین پایین و دوره ابتدایی از طریق مراکز آموزشی و فرهنگسراها آغاز شود.

وی با بیان «ماده‌گرایی» به عنوان یکی دیگر از دلایل خشونت و پایین بودن آستانه تحمل گفت: متأسفانه جامعه کنونی به سمت تجملات و مشوق‌های بیرونی مانند لوازم لوکس خانه، خودرو‌های گران‌قیمت و خانه‌های تجملاتی پیش می‌رود در حالی که مشوق‌های درونی مانند «عزت نفس» در میزان شادی اهمیت بیشتری دارد چرا که مطالعات نشان می‌دهد که استفاده از وسایل برقی مختلف توسط مردم آمریکا و چین موجب خوشحالی آنها نشده است.

این متخصص حوزه بهداشت روان ادامه داد: در بحث سلامت اجتماعی وقتی در جامعه‌ای استانداردهای سلامت اجتماعی مانند فقر، بیکاری، عدم ادراک ‌عدالت و توجه به کرامت متخصصان پایین باشد، میزان خشونت افراد افزایش می‌یابد و کم‌تحمل می‌شوند و تا زمانی که این استانداردها بالا نرود میزان خشونت نیز کاهش نمی‌یابد.

رئیس انجمن علمی روانشناسی اجتماعی با بیان رابطه سبک فرزندپروری با آستانه تحمل تصریح کرد: سبکی که والدین برای پرورش فرزندان خود در نظر می‌گیرند در میزان آستانه تحمل آنها مؤثر است. والدینی که بیش از حد در خدمت فرزندان خود هستند یا کمبود حضور خود در خانه را با پول جبران می‌کنند فرزندانی کم تحمل و خشن بار می‌آورند.

وی افزود: در برخی خانواده‌ها خواسته‌های فرزندان کمتر از 24 ساعت تحقق پیدا می‌کند این موضوع می‌تواند فرد را کم‌تحمل بار آورد.

ایشان عوامل شناختی و شخصیتی را فاکتورهای دیگری در آستانه تحمل عنوان کرد و ادامه داد: عوامل شناختی و شخصیتی با میزان سلامت روان و ناسازگاری ارتباط دارد شخصیت‌های خودشیفته و روان رنجور دچار کم‌تحملی و آستانه تحمل پایین هستند.

رئیس انجمن علمی روانشناسی اجتماعی گفت: ازدحام عامل دیگری در آستانه تحمل پایین است وقتی جوامع سنتی به مدرن و شهری تبدیل می‌شوند به واسطه ازدحام و اضافه باری که بر شناخت مردم ایجاد می‌شود زمینه تهدیدآمیز بودن موقعیت‌ها را فراهم می‌کند. مطالعه‌ای در متروی تهران نشان می‌دهد که میزان پرخاشگری مردم در ساعاتی که ازدحام بیشتر است افزایش می‌یابد.

وی افزود: در زندگی شهری عواملی مانند اختلاف با رئیس، اقساط بانک، سر و صدای همسایه و ترافیک موجب افزایش محرک‌های ورودی می‌شود که این محرک‌ها گاهی بیش از ظرفیت روانی افراد است. این موضوع سبب می‌شود تا افراد کرخت شوند و خشونت و بی‌تفاوتی در افراد به وجود آید.

ایشان اذعان داشت: ما کمتر شاد هستیم و وسایل پالایش روانی نداریم باید فضای شاد برای تخلیه بار شناختی اضافی ایجاد شود.

 

 

فرزندان کم تحمل نتیجه چه والدینی هستند

وقتی در جامعه‌ای استانداردهای سلامت اجتماعی مانند فقر، بیکاری، عدم ادراک ‌عدالت و توجه به کرامت متخصصان پایین باشد، میزان خشونت افراد افزایش می‌یابد و کم‌تحمل می‌شوند و تا زمانی که این استانداردها بالا نرود میزان خشونت نیز کاهش نمی‌یابد

رئیس انجمن علمی روانشناسی اجتماعی گفت: والدینی که بیش از حد در خدمت فرزندان خود هستند یا کمبود حضور خود در خانه را با پول جبران می‌کنند فرزندانی کم تحمل و خشن بار می‌آورند.


صفاری‌نیا درباره چرایی پایین بودن آستانه تحمل در افراد اظهار داشت: یکی از دلایل پایین بودن آستانه تحمل، عدم یادگیری مهارت‌های زندگی است، این مهارت‌ها باید از سنین پایین و دوره ابتدایی از طریق مراکز آموزشی و فرهنگسراها آغاز شود.

وی با بیان «ماده‌گرایی» به عنوان یکی دیگر از دلایل خشونت و پایین بودن آستانه تحمل گفت: متأسفانه جامعه کنونی به سمت تجملات و مشوق‌های بیرونی مانند لوازم لوکس خانه، خودرو‌های گران‌قیمت و خانه‌های تجملاتی پیش می‌رود در حالی که مشوق‌های درونی مانند «عزت نفس» در میزان شادی اهمیت بیشتری دارد چرا که مطالعات نشان می‌دهد که استفاده از وسایل برقی مختلف توسط مردم آمریکا و چین موجب خوشحالی آنها نشده است.

این متخصص حوزه بهداشت روان ادامه داد: در بحث سلامت اجتماعی وقتی در جامعه‌ای استانداردهای سلامت اجتماعی مانند فقر، بیکاری، عدم ادراک ‌عدالت و توجه به کرامت متخصصان پایین باشد، میزان خشونت افراد افزایش می‌یابد و کم‌تحمل می‌شوند و تا زمانی که این استانداردها بالا نرود میزان خشونت نیز کاهش نمی‌یابد.

رئیس انجمن علمی روانشناسی اجتماعی با بیان رابطه سبک فرزندپروری با آستانه تحمل تصریح کرد: سبکی که والدین برای پرورش فرزندان خود در نظر می‌گیرند در میزان آستانه تحمل آنها مؤثر است. والدینی که بیش از حد در خدمت فرزندان خود هستند یا کمبود حضور خود در خانه را با پول جبران می‌کنند فرزندانی کم تحمل و خشن بار می‌آورند.

وی افزود: در برخی خانواده‌ها خواسته‌های فرزندان کمتر از 24 ساعت تحقق پیدا می‌کند این موضوع می‌تواند فرد را کم‌تحمل بار آورد.

ایشان عوامل شناختی و شخصیتی را فاکتورهای دیگری در آستانه تحمل عنوان کرد و ادامه داد: عوامل شناختی و شخصیتی با میزان سلامت روان و ناسازگاری ارتباط دارد شخصیت‌های خودشیفته و روان رنجور دچار کم‌تحملی و آستانه تحمل پایین هستند.

رئیس انجمن علمی روانشناسی اجتماعی گفت: ازدحام عامل دیگری در آستانه تحمل پایین است وقتی جوامع سنتی به مدرن و شهری تبدیل می‌شوند به واسطه ازدحام و اضافه باری که بر شناخت مردم ایجاد می‌شود زمینه تهدیدآمیز بودن موقعیت‌ها را فراهم می‌کند. مطالعه‌ای در متروی تهران نشان می‌دهد که میزان پرخاشگری مردم در ساعاتی که ازدحام بیشتر است افزایش می‌یابد.

وی افزود: در زندگی شهری عواملی مانند اختلاف با رئیس، اقساط بانک، سر و صدای همسایه و ترافیک موجب افزایش محرک‌های ورودی می‌شود که این محرک‌ها گاهی بیش از ظرفیت روانی افراد است. این موضوع سبب می‌شود تا افراد کرخت شوند و خشونت و بی‌تفاوتی در افراد به وجود آید.

ایشان اذعان داشت: ما کمتر شاد هستیم و وسایل پالایش روانی نداریم باید فضای شاد برای تخلیه بار شناختی اضافی ایجاد شود.

 

 

مقابله با افسردگی بعد از طلاق

طلاق مسئله‌ای بسیار دردناک است اما این فقط یک بخش از داستان کلی زندگی شماست. همه چیز می‌تواند بهتر شود. هرچه بیشتر برای کمک و حمایت گرفتن از دیگران تلاش کنید، طی برخورد با همه انواع و اقسام احساساتی که در این مدت تجربه خواهید کرد، همه چیز بهتر خواهد شد

Description: مقابله با  افسردگی بعد از طلاق

خیلی‌ها بعد از طلاق دچار افسردگی می‌شوند. زندگی دیگر برایشان مثل قبل به نظر نمی‌رسد و دشواری‌های احساسی ناشی از افسردگی، پیش رفتن در زندگی را برای این افراد سخت می‌کند. برای درک تاثیر طلاق و راه‌های مقابله با افسردگی ناشی از آن با دکتر مارک بتس مصاحبه کرده‌ایم که در ادامه می‌توانید بخوانید.

- طلاق چه تاثیراتی می‌تواند بر زندگی افراد داشته باشد؟

طلاق یکی از مخرب‌ترین اتفاقاتی است که می‌تواند در زندگی افراد رخ دهد. معمولاً افراد امیدهای زیادی به طلاق دارند و خودشان را متقاعد می‌کنند که زندگی‌شان بعد از آن بهتر خواهد شد. باوجود این واقعیت که طلاق همیشه دردناک است اما به ندرت می‌تواند مشکلات افراد را از بین ببرد و معمولاً خود، ایجادکننده مشکلات بیشتر خواهد شد. اما بااینحال فرد را محکوم به بدبختی یا ناراحتی نمی‌کند. به طور کلی، طلاق به سختی‌ها اضافه می‌کند و خیلی چیزها که طبیعتاً مفید بودند را می‌گیرد. فکر می‌کنم مخاطبان من کسانی هستند که طلاق گرفته‌اند یا تصمیم به طلاق دارند، به همین دلیل تمرکزم گرفتن این تصمیم نخواهد بود بلکه درک و کنار آمدن  با عواقب کاری است که انجام شده است.

تاثیر قابل انتظار طلاق بر زندگی به طور کل به هیچ عنوان خوب نیست. اولین و احتمالاً دقیق‌ترین هزینه‌ای که باید بابت آن پرداخت کنید، مالی و اقتصادی است. این احتمال وجود دارد که بعد از طلاق نسبت به زمانی که متاهل بودید، پول کمتری خواهید داشت. به ندرت پیش می‌آید که فرد بعد از طلاق وضعیت مالی بهتری پیدا کند.

از دست دادن همسر همچنین به این معنی است که عوامل محافظت‌کننده مهم دربرابر مشکلات و بیماری‌های جسمی و روحی را از دست می‌دهید. افراد مجرد و مطلقه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و سایر مشکلات روحی قرار دارند و معمولاً کمتر عمر می‌کنند. خیلی مهم است که اگر طلاق گرفته‌اید یا قصد آن را دارید، از سایر پشتیبانان اجتماعی خود مثل خانواده، دوستان، همکاران، انجمن‌های مذهبی و فرهنگی، متخصصین و هر فرد دیگر در زندگی‌تان کمک بگیرید. هرچه کیفیت و کمیت حمایت و پشتیبانی که دریافت می‌کنید بیشتر باشد، التیام‌ یافتن شما از طلاق نیز بهتر و سریعتر خواهد بود. به همین دلیل است که زنان معمولاً بعد از طلاق زودتر از مردان بهبود می‌یابند زیرا معمولاً بهتر و بیشتر از مردان مورد حمایت قرار می‌گیرند. هرچه حمایت بیشتری داشته باشید، احتمال بروز مشکلات سلامتی در شما کمتر خواهد شد.

- چه ویژگی‌های طلاق معمولاً باعث افسرده شدن افراد می‌شود؟

دوست دارم اینجا کمی درمورد طلاق  و افسردگی صحبت کنم. برای افرادیکه از لحاظ بالینی افسرده هستند، برقراری ارتباط با دیگران دشوار خواهد بود. افسردگی بالینی معمولاً بعد از طلاق تشخیص داده می‌شود که فرد درواقع در معرض ابتلا به آن بوده است. چنین عوامل روانشناختی دقیقاً با طلاق مرتبط است. اما، واکنش احساسی مورد انتظار به طلاق، که فقدانی شدید می باشد، اندوه است. ناراحت و افسرده بودن بسیار متداول است. بعضی از احساسات مرتبط با اندوه عبارتند از: عصبانیت، انکار، احساس گناه یا خجالت، درد و ناراحتی.

اگر بخواهیم به سوال برگردیم، باید بگویم که خیلی مهم است ببینید که چه چیزی را از دست داده‌اید. اگر طلاق گرفته‌اید، چیزهای زیادی هست که بخواهید بخاطر آن احساس افسردگی کنید. ممکن است متوجه شوید که ارتباط جنسی خودتان را از دست داده‌اید، مجبورید به تنهایی غذا بخورید، پول کمتری دارید، و آن حسی که یک نفر هست که پایان روز کنار او بنشینید و وقت بگذرانید را از دست داده‌اید. همه این چیزها موجب آن احساس فقدان و اندوه می‌شود. همچنین ممکن است بخاطر اینکه چطور این احساسات واقعی ناشی از طلاق با آنچه شما قبل از طلاق تصور می‌کردید متفاوت است احساس ناامیدی کنید. بعنوان مثال، ممکن است قبل از طلاق تصور کرده باشید که وقتی مجرد شوید، می‌توانید ارتباطات جنسی بیشتری داشته باشید درحالیکه بعد از طلاق متوجه شده‌اید که برای برقراری ارتباط جنسی می‌بایست شریک جنسی مطمئن داشته باشید.

اگر بخواهیم موضوع را در سطحی عمیق‌تر بررسی کنیم، ممکن است فقدان‌های دیگری را نیز احساس کنید. بعد از سال‌ها ازدواج، ممکن است درمورد خودتان و اینکه واقعاً که هستید دچار عدم قطعیت شوید. وقتی برای سال‌ها زندگی احساسی خودتان را براساس اینکه در  یک رابطه صمیمی با یک نفر هستید، سازمان‌دهی می‌کنید، ممکن است بعد از طلاق متوجه شوید که هویت مرکزی شما از بین رفته است. مثل این می‌ماند که بخشی از وجودتان گم شده است و نمی‌دانید چطور باید احساساتتان را کنترل کنید. بااینکه این بی‌نهایت ترسناک و دردناک است، اما فرصتی هم پدید می‌آورد که بخش‌هایی از خودتان را کشف کنید که دیرزمانی است غیرفعال بوده‌اند و دوباره به هدف‌های خود و هویت فردی‌تان فکر کنید.

دچار بحران اخلاقی شدن بعد از طلاق نیز مسئله‌ای عادی است. زیرا به باورهای خود درمورد اینکه چه تیپ افرادی طلاق می‌گیرند می‌پردازید. اینکه بقیه درمورد شما چه فکری خواهند کرد؟ یا مهمتر اینکه خودتان درمورد خودتان چه فکر خواهید کرد؟ ممکن است همیشه باور داشته‌اید که کسانیکه طلاق‌ می‌گیرند به خوبی کسانیکه در زندگی زناشویی خود می‌مانند نیستند یا حداقل به اندازه آنها قوی نیستند. حالا می‌فهمید که دربرابر خطرات متداول برای انسان‌ها مصون نیستید. اما درک این مسئله ممکن است حستان به اینکه موفق یا اخلاق‌مدار بوده‌اید یا خیر را بر هم بزند و همین موجب بروز افسردگی شود چون فکر می‌کنید که به اندازه‌ای که باید خوب نبوده‌اید. کم‌کم متوجه می‌شوید که حس دلسوزی بیشتری نسبت به سایرین (و خودتان) دارید و با درک و‌ آزادی بیشتری به دیگران محبت می‌کنید.

در آخر متوجه خواهید که اعتماد‌به‌نفستان کمی خدشه‌دار شده است. همه آدمها دوست دارند تصور کنند که می‌توانند از پس مشکلات سخت برآیند اما گاهی‌اوقات می‌بینند که سخت‌های یک ازدواج ناشاد خسته‌شان کرده‌ است. فقط به این دلیل که این اتفاق بد و ناراحت‌کننده رخ داده است به این معنی نیست که نباید اعتمادبه‌نفس داشته باشید. اینکه قبلاً اشتباه کرده باشید اهمیتی ندارد، مهم این است که از آن اشتباهات درس بگیرید و احساس اعتماد‌به‌نفس قوی‌تری براساس تجربیات و توانایی‌های جدید خود به دست آورید.

- برای مقابله با افسردگی ناشی از طلاق چه می‌توان کرد؟

غلبه بر افسردگی اصلاً کار آسانی نیست. وقتیطلاق  پیش می‌آید، چیزی از دست می‌رود. همیشه داشتن کسی که در این شرایط بدون قضاوت کردن شما کنارتان باشد بسیار عالی است. یک متخصص روانشناس می‌تواند کمک شایانی به شما برای تحمل این درد بکند. اگر تصور می‌کنید که دیگر نمی‌توانید عملکرد سابق خود را در زندگی‌تان داشته باشید، یا ممکن است به خودتان آسیب برسانید، دیگر هیچ شور و اشتیاقی به زندگی در خود نمی‌بینید و وضعیتتان حتی با گذشت زمان بهتر نمی‌شود، حتماً باید با یک متخصص مشورت کنید.

کارهای بسیار زیادی به جز مشاوره وجود دارد. اول اینکه سعی کنید به خاطر بیاورید که زندگی‌تان تغییر کرده است. این یعنی خیلی مهم است که سعی کنید مسائل مربوط به گذشته را فراموش کنید. این ممکن است به این معنی باشد که کارهایی انجام دهید که نشاندهنده این تغییر باشند: مثلاً کمدها را مرتب کنید، برنامه‌های جدید برای خودتان بریزید، دوستی‌های قدیمی را زنده کنید یا دوستی‌های تازه برقرار کنید، سرگرمی‌های جدید برای خود پیدا کنید، و از این قبیل. در برخورد با درد احساسی، باید بتوانید فضای لازم برای خودتان فراهم آورید که هر چه که لازم است را احساس کنید. یادتان باشد که همه این حس‌ها کاملاً طبیعی هستند و می‌گذرند.

خواندن کتاب‌های روانشناسی هم به شما کمک می‌کند بتوانید افکارتان را جمع کرده و دوره التیام بهتری را سپری کنید. پیشنهاد من این است که به جای خواندن کتاب‌های مختلف، یک کتاب خوب را بارها بخوانید. مدتی طول می‌کشد که بتوانید آنچه می‌خوانید را با واقعیتی که برایتان اتفاق افتاده تطبیق دهید.

حد وسط را بگیرید. بااینکه دردناک است اما قابل تغییر است و همه چیز بهتر خواهد شد. سعی در انکار اینکه زندگی‌تان خراب شده است باعث می‌شود مراحل اندوه و فقدان خود را نتوانید طی کنید.

- در آخر برای کسانیکه دچار افسردگی ناشی از طلاق هستند چه توصیه‌ای دارید؟

طلاق مسئله‌ای بسیار دردناک است اما این فقط یک بخش از داستان کلی زندگی شماست. همه چیز می‌تواند بهتر شود. هرچه بیشتر برای کمک و حمایت گرفتن از دیگران تلاش کنید، طی برخورد با همه انواع و اقسام احساساتی که در این مدت تجربه خواهید کرد، همه چیز بهتر خواهد شد. بیشتر اوقات این سوال که چرا طلاقتان اتفاق افتاده است، هیچ پاسخ مشخصی ندارد. اما خیلی وقت‌ها ممکن است همسرتان را برای این مسئله مقصر قلمداد کنید و گاهی هم احساس ناراحتی و سردرگمی خواهید کرد. اینها احساساتی طبیعی در این مرحله از زندگی هستند. اینکه از میان بدترین اتفاق‌ها بگذرید و به بهترین ها برسید به این معی نیست که دردتان از بین خواهد رفت. بلکه به این معنی است که به اندازه کافی شجاع بوده‌اید که با این تغییرات روبه‌رو شوید

کار کردن اجباری یا تفریحی

لزومي ندارد اين كار جديد براي شما منفعت مالي به‌همراه داشته باشد. شرط لازم و كافي براي انتخاب اين كار دوست‌ داشتن‌ و لذت بردن از آن است

كار كردنیک اجبار است یا یک تفریح؟ این سؤالی است که شاید برای اغلب ما یک پاسخ مشخص داشته باشد: کار، کار است و با تفریح میانه‌ای ندارد!

براي بسياري از ما اصولا لذت بردن از شغلمان اتفاق غريبي است و ديدن آدم‌هاي شاد و راضي از شغل‌شان هم عجيب‌تر! شايد تقصيري هم نداشته باشيم: فشارها و استرس‌ها و شرايط بد كاري گاهي آنقدر زياد مي‌شودكه رمقي براي شاد ماندن و لذت بردن از كار براي انسان نمي‌ماند. واقعيت زندگي شغلي گاهي به‌همان تلخي است كه همه‌‌مان مي‌دانيم: حجم كارمان وحشتناك زياد است، بعضي از ما مجبوريم كاري را انجام دهيم كه دوستش نداريم، گاهي مجبوريم آدم‌هايي را تحمل كنيم كه از آنها خوشمان نمي‌آيد، كارمان خشك و مكانيكي است و... و خب مگر آدم چقدر ظرفيت تحمل دارد؟

بالاخره روزي مي‌رسد كه طاقتش طاق مي‌شود و تصميم مي‌گيرد همه‌‌چيز را ول كند و برود دنبال زندگي خودش! اما مشكل اينجاست كه ناگهان ياد اين مي‌افتد كه به درآمد كارش نياز دارد و اين چرخه‌ نامطلوب ادامه مي‌يابد.

1- مي‌توانيم به‌كار نگاهي فلسفي هم داشته باشيم
به‌نظر آلن دوباتن، فيلسوف سوئيسي، ما در زمانه‌اي بي‌مانند و عجيب نسبت به تمام تاريخ كار بشر به‌سر مي‌بريم: عصري كه در آن تشويق مي‌شويم منتظر به‌دست آوردن شادي از طريق كارمان باشيم. دوباتن معتقد است اگر چه كار در همه جوامع موضوعي بسيار بااهميت است اما در عين حال امروزه كار چنان با هويت ما رابطه نزديكي پيدا كرده كه نخستين سؤالي كه از ديگران (مثلا دوستان و آشنايان) مي‌پرسيم اين است كه چكار مي‌كني نه اينكه از كجا مي‌‌آيي!

ديدگاه‌هاي افراطي‌تري هم نسبت به ماهيت كار وجود دارد؛ به‌عنوان مثال استود تركل كه يك داستان‌نويس است كار را يك جور مردن تدريجي از شنبه تا پنجشنبه مي‌داند!

اما آيا داستان زندگي شغلي تا اين حد كسالت‌آور و خالي از معناست؟ نه. راه‌هايي هم براي فرار از روزمرگي وجود دارد كه آنقدرها هم عجيب و غريب و پيچيده نيستند. در واقع با انجام كارهاي ساده‌اي مي‌توانيم روزمرگي‌ها را كنار بزنيم تا چهره‌ جديد و جذابي از شغل‌مان را ببينيم.

2- كار، كار است اگرچه كار بود!
من موارد متعددي را در ميان دوستان و اطرافيانم ديده‌ام كه به‌دليل انتظار بي‌حد از شغل‌شان، پس از مدتي دچار چنان نااميدي و افسردگي وحشتناكي شده‌اند كه چاره را تنها در تغيير محل كار و حتي شغلشان ديده‌اند. البته زمان‌هايي وجود دارد كه تنها انتخاب موجود تغيير است اما واقعيت تلخ براي آنها اين بوده كه حتي با ايجاد تغيير هم نتوانسته‌اند حال بهتري در كار كردن پيدا كنند. متأسفانه در اغلب موارد عادت‌ها و ديدگاه‌هاي آنها نسبت به‌كار مشكل اصلي را ايجاد كرده بوده است. مشكل در نگاه ما به ماهيت كار است؛ نه خود كار!

متخصصين روانشناسي كار معتقدند از آنجا كه ما به‌صورت متوسط 25درصد از زندگي‌مان را به‌ كار كردن مي‌گذرانيم، پس بايد به بهترين شكل ممكن از آن استفاده كنيم. بنابراين همين نكته‌ ساده كه سعي كنيد كارتان را با تمام سختي‌ها و ناملايماتش بپذيريد و سعي كنيد از زمان كارتان به بهترين شكل ممكن بهره‌برداري كنيد، مهم‌ترين نكته در رهايي از روزمرگي شغلي است. قرار نيست در كار اتفاق عجيب و غريبي براي ما بيفتد يا از آن لذت عجيب و غريبي به‌دست بياوريم: كار درهرحال كار است!

3- آن كار كه در جستن آني، آني!
اما ماجرا همين‌قدر ساده و غمناك به پايان نمي‌رسد. در واقع يكي از دلايل علاقه‌ شخصي من به موضوع شكستن تار و پود قفس روزمرگي شغلي اين است كه بارها آن را تجربه كرده‌ام. آخرين و مهم‌ترين تجربه‌ من همين سال پيش بود كه ناراحتي جدي‌اي نسبت به كارم پيدا كردم. بعد از سال‌ها فعاليت به‌عنوان يك مشاور مديريت و روزنامه‌نگار، ناگهان حس كردم به آخر خط رسيده‌ام. كارهاي بسيار زيادي روي هم انباشته شده بود و بدقولي‌هايم روزبه‌روز بيشتر مي‌شد اما هيچ كاري نمي‌كردم. از صبح تا شب مي‌نشستم و خودم را سرگرم كارهاي بيهوده‌اي مي‌كردم كه خودم هم مي‌دانستم حتي گذاشتن نام روزمرگي بر آنها، كلاه گذاشتن بر سر واژه‌هاست. من بايد چيزي را تغيير مي‌دادم يا شايد هم چيزي خودش تغيير مي‌كرد؛ اما چه چيزي؟

4- گاهي تغيير را بپذير
وقتي شروع به بررسي علت نارضايتي خودم از زندگي شغلي‌ام كردم، متوجه شدم كه در واقع تركيب چند عامل باعث ايجاد حس نااميدي و نارضايتي من شده‌اند: من نمي‌دانستم در كجاي مسير شغلي‌ام قرار دارم، نمي‌فهميدم چرا حجم كاري زياد من به نتيجه‌ مشخصي نمي‌انجامد. نقش سازماني‌ام را دوست نداشتم. مي‌ديدم كه فرصت و امكاني براي به‌روز كردن مهارت‌هايم ندارم و مهم‌تر از همه نياز به استراحت و برقراري ارتباط با ديگران داشتم. مشكل اينجا بود كه شغل‌ من هيچ تناسبي با اين نيازها نداشت!

همانطور كه گفتم ناراحتي من در كج‌خلقي‌ام با همكاران و بي‌انگيزگي در شغل‌ام نمود پيدا كرد اما من قبل از انجام هر حركتي بر ادامه دادن به كارم سماجت ورزيدم. گوش دادن به نداي دروني‌ام كه به من مي‌گفت بايد يك شغل بسيار موفق را ترك كنم، كار بسيار مشكلي بود اما با تكرار شدن الگوهاي منفي كاري و فرو رفتن هر چه بيشتر در گرداب روزمرگي، بالاخره تصميم‌ گرفتم كه ريسك ايجاد تغيير را بپذيرم و كار را شروع كردم: من مي‌دانستم كه ديگر نمي‌خواهم كارمند باشم و براي كسي كار كنم. اين روزها كسب و كار شخصي‌ام در حال رسيدن به نتيجه است.

با نگاه به گذشته، متوجه شده‌ام كه 3توصيه‌ زير من را طي آن دوران سخت ياري دادند:
- افراد پشتيبان خودتان را مشخص كنيد (خانواده، دوستان، مربي يا...)؛
- آمادگي دور ريختن دوست‌داشتني‌ترين عادت‌ها، نقشه‌ها و برنامه‌هاي‌ قبلي‌تان را داشته باشيد؛
- حداقل 2 سال به آن نقشه‌ها و برنامه‌ها بچسبيد!
-بديهي است كه در طول مسير سخت و طولاني
- مجبور بودم نقشه‌ام را اصلاح كنم و با تغييرات همراه شوم اما مهم‌ترين چيز اين بود كه من حتي در سخت‌ترين لحظات (كه كم نبودند!) هم هدفم را كنار نگذاشتم!

5- روزمرگي را مرور نكن؛ زندگي قشنگ‌تر است!
لئونارد شلزينگر كه يك روانشناس كار است براي رهايي از روزمرگي كاري پيشنهادي ساده و عجيب دارد: همين امروز كه از سر كارتان به منزل برگشتيد، شروع كنيد به انجام يك كار جديد. اين كار جديد هر چيزي مي‌تواند باشد: از راه‌انداختن كسب و كار خودتان گرفته تا نوشتن يك كتاب يا انجام كاري براي بهتر كردن جامعه‌ محل زندگي‌تان (مثلا توسعه‌ ايده‌اي براي آموزش بهتر كودكان).

لزومي ندارد اين كار جديد براي شما منفعت مالي به‌همراه داشته باشد. شرط لازم و كافي براي انتخاب اين كار دوست‌ داشتن‌ و لذت بردن از آن است. البته لازم نيست در زمان شروع كردن آن كار عاشقش باشيد؛ فقط دست به كاري بزنيد كه فكر مي‌كنيد آن را لازم داريد يا دوستش خواهيد داشت. عشق و علاقه خودش بعدا خدمت‌تان خواهند رسيد!

اما وقتي شروع كرديد يادتان باشد كه گام به گام پيش برويد. اين كار باعث مي‌شود تا هزينه‌ مالي و غيرمالي (مثلا زماني) زيادي هم به‌خودتان تحميل نكنيد.

خب حالا ربط اين به رهايي از روزمرگي كاري چيست؟ خيلي ساده: شما بخشي از شور و اشتياقي را كه براي كار كردن لازم داريد از اين كار جديد به‌دست مي‌آوريد. اين شور و اشتياق، تنها به‌خود آن كار محدود نمي‌شود و به تمام جنبه‌هاي زندگي شما گسترش خواهد يافت. اين شور و اشتياق با پيشرفت كردن در آن كار جانبي بالاتر هم خواهد رفت. حالا صبح‌ها كه از خواب بيدار مي‌شويد انگيزه‌‌اي داريد كه براي آن از تخت‌تان بيرون بياييد!

6- حس غريب واژه‌ها
يكي از دلايلي كه ما دوست نداريم كاري را انجام بدهيم يا نمي‌توانيم آن كار را درست انجام بدهيم عنوان آن فعاليت، وظيفه و كار است. نبايد قدرت واژه‌ها را دست‌كم بگيريد: در ذهن هر كس واژه‌ها اهميت و وضوح متفاوتي دارند. بنابراين خيلي وقت‌ها مشكل از بلد نبودن يا مهارت نداشتن در انجام كار نيست؛ مشكل درك نكردن واقعيت آن كار توسط ذهن است!

بنابراين وقتي مي‌خواهيد كاري در محيط كارتان انجام دهيد- چه خودتان تصميم گرفته باشيد چه به شما ارجاع شده باشد- عنوان آن را طوري براي خودتان بيان كنيد و بنويسيد كه با واژه‌هاي ملموس براي شما نوشته شوند؛ مثلا روزهايي كه از بيكاري مجبوريد مگس بپرانيد، مي‌توانيد مگس پراندن را به بازي شكار مگس تغيير دهيد و به اين ترتيب كار جذابي را براي سرگرمي و شادي خود خلق كنيد.

 

با خستگی ذهنی پا به سن نگذارید!

معدود افرادی هستند که در سنین پیری خلاق باشند.سالمندان بیش از هر کس دیگری، برای حل مشکلات به شیوه های کهنه متوسل می شوند و به نظر می آید که آن ها از حس نو آوری و ابتکار کمتری برخوردارند، چون زمانی طولانی به این شیوه عمل کرده اند

Description: با خستگی ذهنی پا به سن نگذارید!

سالخوردگان به گیج و گنگ بودن معروف هستند. مثلا ممکن است کتابی که در دست دارید به آشپزخانه ببرید و لیوان را در کتابخانه بگذارید.اگر به تنهایی یا با همنشین فهیمی ( به ویژه کسی که مانند شما دچار حواس پرتی باشد)زندگی می کنید، شاید بتوانید از زندگی همراه با گیجی و آشفتگی خود لذت ببرید. اما اگر با دیگران زندگی می کنید، چنین اشتباه هایی شما را پریشان می کنند. ممکن است کاری را شروع  کنید، اما علت اصلی آن در نظرتان رنگ می بازد و موضوع پیش پا افتاده ای جای آن را می گیرد.

فکر کردن بخشی از زندگی شماست و ناکامی در درست اندیشیدن می تواند بهایی گزاف داشته باشد.شاید لازم باشد که تدابیر ویژه ای بیندیشید. برای درست اندیشیدن باید مقدماتی فراهم شود. این کار در هر سنی با ارزش است؛ به ویژه در دوران سالمندی . همان طور که نام ها را پس از فرایندی طولانی، به یاد می آوردید، افکار هم حضور دارند، اما به راحتی بروز نمی کنند.پس فکر کردن با تأنی مفید است.

 

گرد آوری اندیشه هایتان
افکار شما مانند میوه هایی رسیده به درخت ذهن آویخته نیستند که به دلخواه آن ها را بچینید. آن ها در مکان ها و زمان های متفاوت به سراغ شما می آیند و باید به شکلی نگه داری شوند که هر گاه خواستید از آن ها استفاده کنید ، در دسترس باشند. اقداماتی که فراموشکاری را کاهش می دهند در این جا نیز سودمندند مثل همراه داشتن دفترچه یادداشت جیبی که در جمع آوری افکار پراکنده به شما کمک می کند. اگر افکار جمع آوری شده را کنار هم قرار دهید، روابط میان آن ها را خواهید یافت. وجود مکانی برای اندیشیدن، که عاری از عوامل موجب حواس پرتی باشد، نیز اهمیت دارد.

سالخوردگان از محرومیت خاصی رنج می برند، آن ها اغلب از داشتن یاران هم فکر و هم سلیقه محروم اند. دبیران بازنشسته دیگر با دانش آموزان سخن نمی گویند. تاجران بازنشسته دیگر با شرکای خود گفتگو نمی کنند. به طور کلی سالمندان خود را همراه افرادی می بینند که علائق مشترکی با آن ها ندارند. تنها در گروه های دو نفره می توان مذاکراتی را ترتیب داد.در این صورت، می توانید ذهنتان را به کار اندازید و مهمتر از همه، اطمینان به قدرت تعقل تان را بهبود بخشید.

ترس از درست فکر نکردن ، مانند ترس از لکنت زبان یا فراموشی ، می تواند اوضاع را بدتر کند. بنابراین هر کاری که برای تقویت تفکر خود انجام دهید، موجب اطمینان خاطر می شود.

اگر وقت آزادمان را صرف امور خسته کننده کنیم، به احتمال زیاد قادر نخواهیم بود که به درست اندیشی بپردازیم. شاید به حل معماهای پیچیده، شطرنج یا دیگر بازی های فکری علاقه مند باشید. شاید از پرداختن به آن ها لذت ببرید، اما شما را خسته کنند. از آن ها دست بکشید و معیارهایتان را کمی تغییر دهید


تفکر آرامش بخش
پیری بیشتر به خستگی شباهت دارد، با این تفاوت که نمی توانید با استراحت کردن یا رفتن به تعطیلات، آن را برطرف سازید. شاید نوعی از خستگی را که سبب مشکل می شود بتوان خستگی ذهنی نامید. به طور معمول ، ما زمان خستگی جسمانی و نیاز خود را به استراحت تشخیص می دهیم. اما خستگی ذهنی ، چون اغلب از وجود آن آگاه نیستیم ، خیلی برایمان گران تمام می شود. با توجه به چند نشانه مفید می فهمیمکه باید دست از فکر کردن بکشیم و استراحت کنیم.

نشانه هایی وجود دارد که شاید برای تشخیص خستگی شما نیز مفید باشد. افزایش ناسزاگویی و توهین به مقدسات، انداختن گناه خود به گردن دیگران، تأخیر در تصمیم گیری، تأسف خوردن به حال خود، بی میلی نسبت به ورزش یا استراحت، و خوردن بیش از اندازه یا کمتر از مقدار کافی. نشانه مفید دیگر ، تمایل به طفره رفتن است.

هنگام خستگی، در صحبت کردن دچار اشتباه می شویم. برجسته ترین این اشتباهات ، کلمات نادرستی هستند که تنها به دلیل هم قافیه بودن با واژه های صحیح یا شباهت های دیگر با آن ها ، بر زبان جاری می شوند. این اشتباهات لفظی هنگامی رخ می دهند که خسته شده ایم و از قرار معلوم ، تنها با اجتناب از خستگی می توانیم مانع بروز آن ها شویم. با استفاده از فراغت و فرصت های استراحت ، خستگی ما رفع می شود. اما میزان این رفع خستگی به کاری بستگی دارد که انجام می دهیم.

اگر وقت آزادمان را صرف امور خسته کننده کنیم، به احتمال زیاد قادر نخواهیم بود که به درست اندیشی بپردازیم. شاید به حل معماهای پیچیده، شطرنج یا دیگر بازی های فکری علاقه مند باشید. شاید از پرداختن به آن ها لذت ببرید، اما شما را خسته کنند. از آن ها دست بکشید . معیارهایتان را کمی تغییر دهید؛ داستان های پلیسی بخوانید یا به تماشای بعضی از برنامه های تلویزیونی بپردازید که قبلا آن ها را چرند می دانستید.

 

خلاقیت
معدود افرادی هستند که در سنین
 پیری خلاق باشند.سالمندان بیش از هر کس دیگری، برای حل مشکلات به شیوه های کهنه متوسل می شوند و به نظر می آید که آن ها از حس نو آوری و ابتکار کمتری برخوردارند، چون زمانی طولانی به این شیوه عمل کرده اند.اما بعضی مشکلات را نمی توان با روش های قدیمی حل کرد.( از جمله این مشکلات می توان به ملالت ناشی از فقدان تنوع اشاره کرد.) افراد خلاق به دو نکته واقف اند. یک)چگونه در آثار خود تغییر ایجاد کنند دو) چه تغییری را برگزینند و کدام یک را نفی کنند.

یکی از راه های بروز خلاقیت، ایجاد تغییرات عمدی در شیوه های انجام کار است. بکوشید حقایق بدیهی را به متضاد هایشان تبدیل کنید و ببینید که نتیجه چه می شود. اگر تمایل دارید که مسیری را بپیمایید ، مسیر دیگر را امتحان کنید. سعی کنید که کارها را به شیوه ای متفاوت  با آن چه پیش از یاد گرفته اید ، انجام دهید. هر چه تغییرات بیشتر باشند ، ارزش تغییرات مفیدی که باید حفظ شوند بیشتر می شود. برای تغییر الگوهای قدیمی چنین عمل کنید : اندیشه هایتان را واضح و بی پرده در معرض دید همگان قرار دهید و ببینید که آیا خودتان به آن ها احترام می گذارید یا نه.

بررسی خصوصیت های اخلاقی نوزادان

شخصیت کودک توسط بخش جلویی مغز کنترل می شود. این جایی است که دانشمندان می توانند احساسات مثبت و منفی انسان را به آن نسبت دهند

آیا خوشحالی کودکان ذاتی است؟ آیا کودک از همان روز نخست شاد متولد می شود یا دمدمی؟ به نظر می رسد برخی از کودکان از همان ابتدا روحیه خوبی دارند و شاد هستند و افراد نق‌نقو و مودی را نیز می توان از همان روزهای اول نوزادی تشخیص داد.


بعضی از بچه ها حتی وقتی از درخت پایین می افتند هم لبخند به لب دارند اما بعضی دیگر فقط برای اینکه روی بستنی آنها شکلات وجود ندارد، جیغ و داد سر می دهند و اعصاب همه را به هم می ریزند. آیا شادی کودکان ذاتی است؟ بسیاری از دانشمندان و حتی والدین پاسخشان به این سوال مثبت است. به عنوان والدین کودک،  آگاهی از ذات و ماهیت اخلاقی کودک به شما کمک می کند تا او را به بهترین روش تربیت کنید تا بزرگسالی آرام و خوبی داشته باشد.

آیا کودکان شاد متولد می شوند؟
البته لیز الیوت، نویسنده کتاب های تخصصی کودک اعتقاد دارد خوشحالی و شادی کودکان به هیچ عنوان ذاتی نیست و فقط یک حالت روحی است و عناصر خلق و خوی کودکان – خوش بین یا بدبین بودن او یا خجالتی یا پررو بودنش – می توانند تعیین کنند آیا کودک در آینده شاد، غمگین یا دمدمی خواهد بود.

دانشمندان نیز هنوز هیچ نوع ژنی که بتوانند آن را ژن خوشحالی یا دمدمی بودن بنامند در مغز پیدا نکرده اند. اما تحقیقات مختلفی نشان داده اند، خلق و خوی کودکان – احساست اولیه و اجتماعی بودن آنها – ریشه در مغز آنها دارد.

بنابراین، اگر کودک در سن پیش دبستانی بسیار حساس و عصبی  باشد، احتمال اینکه در نوجوانی غمگین و در بزرگسالی افسرده شود، زیاد است. البته این اعتقادات الیوت است و تاکید دارد که رشد دوران کودکی علاوه بر  ذات، با خوراک و محیط زندگی او نیز ارتباط مستقیم دارد.

اینکه محیط و خوراک کودک چگونه باشد می تواند او را شاد یا غمگین کند. البته خوشحالی های ناشی از محیط ماندگار و پایدار نیستند.

شخصیت کودک توسط بخش جلویی مغز کنترل می شود. این جایی است که دانشمندان می توانند احساسات مثبت و منفی انسان را به آن نسبت دهند. ما انسان ها، احساسات خوب را در کورتکس جلویی سمت چپ و احساسات بد را در کورتکس جلویی سمت راست مغز تجربه می کنیم. به همین دلیل، افرادی که روحیه شاد و احساسات مثبت بیشتری دارند، سمت چپ مغزشان فعال تر است.

نیمه های چپ و راست بخش جلویی مغز با توجه به تجربیات کودک تغییر شکل می دهند. یکی از این تجربیات، ارتباط کودک با والدینش است. پس سعی کنید مغز کودک خود را به بهترین شکل پرورش دهید و آن را متعادل نگهدارید.

 

چگونه می توانیم اجتماعی تر باشیم؟

سعی نکنید که از خودتان تصویر ایده آلی بسازید . انسانی تر رفتار کنید و مطمئن باشید که این مساله روی مکالمه بهتر تاثیر دارد. وقتی که شخص جدیدی را برای اولین بار ملاقات می کنید، سعی نکنید که فقط چیزهایی بگویید که او خوشش بیاید

Description: چگونه می توانیم اجتماعی تر باشیم؟

 شاید گاهی برای شما اتفاق افتاده که در محیط های اجتماعی نمی توانید با کسی ارتباط برقرار کنید و قادر به صحبت کردن با کسی نیستید ، حتما می دانید که بیشتر شانس های زندگی انسان در اثر ناتوانی دربرقراری روابط اجتماعی از دست می روند. پس حالا وقت آن رسیده که یادبگیرید چگونه اجتماعی برخورد کنید.

کاش می شد که هر زمان بخواهید بتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید، به صحبت کردن با مردم ادامه دهید، قرار ملاقات مجدد بگذارید، دوست شوید و یک پیوند دوستی محکم بنا کنید. در این صورت زندگیتان چقدر جالب تر و هیجان انگیزتر میشد؟

داشتن یک زندگی اجتماعی بزرگ نیازمند ایجاد یک سری تغییرات ساده در رفتار و طرز تفکر است، در این مقاله شما یاد می گیرید که چطور هر وقت که خواستید با دیگران سر صحبت را باز کنید. اما ابتدا....

           اجازه بدهید در باره طرد شدن از طرف اجتماع کمی واقع بین باشیم

مشکل اینجاست که شما بعضی وقتها رفتارهای طبیعی و معمولی دیگران با خودتان را " طرد شدن " تفسیر می کنید این مساله نشان می دهد که شما نمی توانید رفتارهای دیگران را درک کنید. شما متوجه خواهید شد که طرد شدن از طرف دیگران به این سادگی اتفاق نمی افتد و شاید هرگز اتفاق نیافتد.

مساله اینجاست که حتی افراد با نفوذ و قدرتمند نیز برای برقرای ارتباط با دیگران باید به این توجه کنند که صحبت کردن با دیگران به زمان خاصی نیاز دارد، شاید دیگران حس حرف زدن نداشته باشند، وقت کافی برای معاشرت نداشته باشند و یا حتی به دوست جدید نیاز نداشته باشند. اگر این موارد را اینطور تعبیر کنید که " حتما مشکلی متوجه شماست"، پس مطمئن باشید دارید به خودتان حسابی سخت می گیرید

اگر روی اجتماعی شدن و دوست پیدا کردن متمرکز شوید، در نتیجه ترس " طرد شدن از اجتماع" به تاریخ می پیوندد.

        به اماکن اجتماعی ساده بروید

قرار گرفتن در یک مکان مناسب و درست، برای برقراری ارتباط با دیگران بسیار مهم است.از مکان هایی که نمی شود راحت به آنها گام نهاد و با کسی خودمانی شد بپرهیزید. برقراری روابط اجتماعی در این مکان ها بسیار سخت است چون مردم معمولا برای دوستیابی به چنین جاهایی نمی روند در نهایت با دوستان صمیمی خود می چرخند.

در عوض به جاهایی بروید که معمولا افراد به تنهایی و یا در غالب گروه های کوچک به آنجا سر می زنند. در چنین موقعیت هایی ، خیلی راحت می توانید بروید جلو و خودتان را به دیگران معرفی کنید. اگر فقط به چنین جاهایی بروید، می توانید روابط اجتماعی خود را 10 برابر قویتر کنید. مکان های مورد نظر ما جاهایی مثل نمایشگاه عرضه کالا، سمینارهای اجتماعی ، افتتاحیه و... هستند.

         اگر می خواهید با کسی سر صحبت را باز کنید از جایی که هستند شروع کنید

بهترین راه شروع یک مکالمه ، صحبت کردن درباره مساله ای است که روی آن متمرکز شده اند. بیشتر وقتها می بینید که مردم نگران آینده خود هستند و این همان جایی است که شما باید کارتان را شروع کنید. نگرانی های خود را فراموش کنید ، به خودتان فکر نکنید و فقط روی آنها تمرکز داشته باشید.

یعنی شما برای نشان دادن علاقه به آنها ، سوالهایی بپرسید و چیزهای منحصربفردی را در باره دیگران پیدا کنید. برای این کار می توانید از جمله هایی مثل، " چه جالب! باز هم بگو.." و یا سوال کنید " چرا؟ " مثلا وقتی کسی به شما درباره اشتغال به یک نوع صنعت خاص، رفتن به یک کلاس و یا انجام برخی سرگرمی ها می گوید، شما علت آن را جویا شوید. این کار باعث می شود که مکالمه شما کمی خودمانی تر و جالب تر شود.

        از حالت معمول کمی صمیمی تر شوید

سعی نکنید که از خودتان تصویر ایده آلی بسازید . انسانی تر رفتار کنید و مطمئن باشید که این مساله روی مکالمه بهتر تاثیر دارد. وقتی که شخص جدیدی را برای اولین بار ملاقات می کنید، سعی نکنید که فقط چیزهایی بگویید که او خوشش بیاید ، به نظر عالی باشد ، بامزه باشد و یا هوشمندانه باشد چون این واقعا به شما کمکی نمی کند.
پیشنهاد ما این است که حتی چیزهایی را بگویید که به آنها افتخار نمی کنید و سعی کنید جنبه های انسانی خود را هم نشان دهید.البته مجبور نیستید بدترین کارهایی را که انجام دادید و باعث شرمندگیتان می شود را برملا کنید اما فقط کمی سعی کنید صداقت و اعتبار از خودتان نشان دهید.
دقیقا بعد از اینکه اینکار را کردید می بینید که چطور دیگران با چشمانی باز و لبخندی بر لب به شما نگاه می کنند. چرا؟ برای اینکه شما هم مثل آنها یک انسان هستید و آنها یکی مثل خودشان را دوست دارند.
بعضی از ما ذاتا درونگرا و از اجتماع گریزانیم ، بعضی از ما نیز از بودن در قلب
 اجتماع لذت می برند اما فقط گاهی وقتها نمی توانند درست رفتار کنند،ولی همه ما می توانیم با کمی تغییر در خودمان روابط خود را بهتر کنیم .

 

بهتر شدن زندگی با فکر کردن به مرگ

فکر کردن به مرگ می‌تواند سلامت شما را هم تقویت کند. تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که وقتی مرگ به افراد مختلف یادآوری شود، آنها انتخاب‌های بهتری در زمینه سلامتی خود خواهند داشت

فکر کردن به مرگ می‌تواند خیلی خوب باشد. آگاهی از مرگ می‌تواند سلامت جسمی شما را ارتقا بخشیده وفکر کردن به مرگ می‌تواند خیلی خوب باشد. آگاهی از مرگ می‌تواند سلامت جسمی شما را ارتقا بخشیده و کمکتان می‌کند اهداف و ارزش‌هایتان را براساس تحلیل جدیدی از این تحقیقات جدید، دوباره اولویت‌بندی کنید. حتی فکر کردن ناخودآگاه درمورد مرگ -- مثلاً رد شدن از کنار قبرستان -- می‌تواند تغییرات مثبتی در شما ایجاد کرده و باعث شود بیشتر به دیگران کمک کنید.


تحقیقات گذشته نشان می‌داد که فکر کردن درمورد مرگ مخرب و خطرناک است و موجب بروز حرص و خشونت در انسان‌ها می‌شود. این تحقیقات براساس تئوری مدیریت وحشت (
TMT) بودند که عنوان می‌کند ما اعتقادات فرهنگی خاصی برای کنترل احساسمان نسبت به مرگ داریم اما این تحقیقات مزایا و فواید احتمالی آگاهی از مرگ را بررسی نکرده‌اند.


کنت ویل، سرپرست تحقیق جدید درمورد فکر کردن به
 مرگ می‌گوید، «تمرکز حقیقات TMT بر روی گرایشات منفی و رفتارهای مضر آنقدر در این حیطه تاثیر داشته است که خیلی‌ها به تازگی عنوان کرده‌اند که آگاهی از مرگ نیرویی تاریک از تخریب اجتماعی است. درک چندان جالبی از اینکه چطور آگاهی از مرگ  به صورت روزمره می‌تواند گرایشات و رفتارها را تا حدی تقویت کند که آسیب رساندن به خود و دیگران در فرد به حداقل ممکن برسد و سلامت او نیز ارتقا یابد.»


ویل و همکاران او برای ساخت یک الگوی جدید از نوع تفکر ما نسبت به مرگ خودمان، بررسی گسترده‌ای بر روی تحقیقات اخیر در این زمینه انجام دادند. آنها نمونه‌های متعدد از تحقیقات هم آزمایشگاهی و هم زمینه‌ای پیدا کردند که جنبه‌ای مثبت از به یادآوری طبیعی از مرگ را نشان می‌داد.


ویل به تحقیقی از ماتیو گایلیوت و همکارانش در سال
۲۰۰۸ اشاره می‌کند که چطور حتی از نظر فیزیکی نزدیک بودن به یک قبرستان باعث می‌شود میل فرد به کمک کردن به یک غریبه بالا رود. او می‌گوید، «محققان فرضیه می‌آورند که اگر ارزش فرهنگی کمک کردن برای افراد مهم شمرده شود، آنوقت بالا رفتن آگاهی از مرگ می‌تواند موجب بالا بردن میل به کمک کردن در آنها شود.»


این محققان افرادیکه از کنار یک قبرستان رد می‌شدند و آنهایی که یک خیابان بالاتر از قبرستان بودند را مورد مطالعه قرار دادند. دو بازیگر در هر مکان نزدیک به آن افراد یا درمورد ارزش کمک کردن به دیگران یا یک موضوع مرتبط صحبت می‌کردند و دقایقی بعد، بازیگر دیگری کتاب خود را به زمین می‌انداخت. محققان رفتار شرکت‌کنندگان تحقیق را بررسی کرده و ارزیابی کردند که چه تعداد از آن افراد به آن غریبه کمک کردند.


ویل می‌گوید، «وقتی از ارزش کمک کردن به دیگران صحبت شده و آن را چشمگیر کردند، تعداد شرکت‌کنندگانی که در کنار قبرستان به فردی که دفتر خود را به زمین انداخته بود برای برداشتن دفترش کمک کردند،
۴۰ درصد بیشتر از آنهایی بود که یک خیابان بالاتر از قبرستان بودند. تحقیقات زمینه‌ای و آزمایشگاهی دیگر هم همین نتایج را منعکس کردند و نشان دادند که آگاهی از مرگ می‌تواند ابراز تحمل، تساوی حقوق بشر، محبت، همدردی و آرامش‌طلبی را در افراد تقویت کند.»
به طور مثال در تحقیقی که در سال
۲۰۱۰ توسط ایمو فریتشه در دانشگاه لایپزیگ انجام گرفت، نشان داد که چطور افزایش آگاهی ازمرگ می‌تواند رفتارهای پایدار را در افراد تقویت کند. و تحقیقی که توسط زاخاری روس‌شیلد در دانشگاه کانزاس در سال ۲۰۰۹ انجام گرفت نشان داد که چطور بالا بردن آگاهی از مرگ می‌تواند بنیادگرایان امریکایی را تشویق کند نسبت به گروه مخالف خود با محبت و مصالحه بیشتر رفتار کنند.


فکر کردن به مرگ می‌تواند سلامت شما را هم تقویت کند. تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که وقتی مرگ به افراد مختلف یادآوری شود، آنها انتخاب‌های بهتری در زمینه سلامتی خود خواهند داشت، مثلاً کرم ضدآفتاب بیشتری استفاده کرده، کمتر سیگار کشیده و بیشتر ورزش می‌کنند. در یک تحقیق که در سال
۲۰۱۱ انجام گرفت، مشخص شد که یاد مرگ باعث شد شرکت‌کنندگان تحقیق که زن بودند بیشتر تست‌های فردی سینه را انجام دهند. 
ویل اعتقاد دارد که تحقیقات در این زمینه می‌بایست بیشتر به سمت نشان دادن تاثیر مثبت محرک‌های یادآوری مرگ بر زندگی افراد برود نه اینکه آثار مخرب و درگیری‌های اجتماعی ناشی از آن را نشان دهد.
 

 

قدرت ۵ کلمه که با استفاده از آنها به آنچه که میخواهید، میرسید

متفکران منطقی (و کودکان) به دنبال یک رابطه علت و معلولی بین هر چیزی که اتفاق می افته هستند؛ ذهنمون پروسه دستور و پاسخگویی را طلب میکنه. استفاده از کلمه “چون” پاسخگوی این طلب ذهنه، و همینطور همدلی ایجاد میکنه

“شما”
در یک مطالعه کلمه “شما” رتبه یک رو گرفته بود، که با نفوذترین کلمه قدرتی به زبان انگلیسی است. درباره اون فکر کنید: قبل از هرگونه خرید یا تصمیم باید درنظر بگیرین که اون چگونه روی زندگیتون اثر میذاره. اکثر
 بازاریابان سعی میکنن این کارو برای شما انجام بدن، محصول خودشون رو برای نیاز های شما، خواسته های شما و احساسات شما مطرح میکنن.
کلمه “شما” احساس همدردی رو نشون میده، که لازمه برای متقاعد کردن کسی، که آنچه که شما میخواهین و آنچه که اونها میخوان برای دو طرف سودمنده. در واقع تنها راه برای افزایش قدرت “شما” اینه که بجای اون نام واقعی مخاطبانتون رو جایگزین کنید.

“چون”
متفکران منطقی (و کودکان) به دنبال یک رابطه علت و معلولی بین هر چیزی که اتفاق می افته هستند؛ ذهنمون پروسه دستور و پاسخگویی را طلب میکنه. استفاده از کلمه “چون” پاسخگوی این طلب ذهنه، و همینطور همدلی ایجاد میکنه. این آزمایش کلاسیک را در نظر بگیرید که در آن زنی سعی میکند از صف دستگاه کپی جلو بزنه و کارش را زودتر انجام بده، وقتی اون میگه: “ببخشید، من فقط
۵ صفحه کپی دارم، میشه من اول از دستگاه زیراکس استفاده کنم؟” ۶۰ درصد افراد بهش اجازه میدن که جلو بره، اما وقتی درخواست میکنه: “من فقط ۵ صفحه کپی دارم، میشه زودتر از دستگاه زیراکس استفاده کنم چون دیرم شده؟” ۹۴ درصد افراد بهش جواب مثبت میدن. اغلب یک دلیل آشنا هر چقد هم سست به نظر بیاد، همه اون را درک میکنند و بهش پاسخ میدن.

“تصور کن”
تصور کنید که شما برنده بخت آزمایی شدید، تصور کنید که ناگهانی میلیونر شدید، و قادر به پرداخت تمام هزینه هایی هستید که آرزوی خودتون و کساییه که دوستشون دارید. تصور کنید که دیگه هرگز نگرانی درباره اسکناسهای تو جیبتون نخواهید داشت. عالیه مگه نه؟ در فانتزی هاتون،تصور نمیکردید که سالهایی را طی کردید و صدها دلار روی بلیت های بخت آزمایی هدر دادید، مگه نه؟ به گفته ی بنون تنانت (نویسنده کتاب چگونه یک کسب و کاری که به فروش بیانجامد بسازید) : وقتی یه نفر ازتون میخواد یه نتیجه را “تصور کنید”، مغزتون ناخودآگاه از نگرانی ها و تجزیه و تحلیل انتقادی پرش میکنه، و به جای آن روی احساسات فانتزی واقعی در ذهنتون تمرکز میکنه. برای یک لحظه، فانتزی واقعی میشه و شک از بین میره، تصورش کنید!

“فوری”
کل صنعت خرید آنلاین مبتنی بر تمایل مغز انسان برای نتایج فوریه، و
 برآورده کردن خواسته ها وقتی به سرعت و با راحتی به نتیجه مورد نظر میرسه آرامش بخشه، این امر به مردم اجازه میده که بدونند هر چیزی که بخواند میتونه “فوری” برآورده بشه، طبق استراتژی های فروش گریگوری سیوتی: به این ترتیب زمان تجدید نظر برای فکر کردن به عواقب حذف میشه. ما حتی از این کلمه در تیتر مقالات هم استفاده میکنیم!

“گارانتی”
کدام جمله بهتون احساس راحتی بیشتری میده: “بعد از فروش نهایی خدمات پس از فروش نداریم” یا “بعد از فروش ضمانت برگشت پول داریم” ؟ ما تضمین میدهیم که همه دومی را انتخاب میکنن. زندگی غیر قابل پیش بینیه، و افراد امنیت میخواهن. “ضمانت نامه” استرس ناشی از تصمیم گیریهای مخاطره آمیز را کاهش میده، و بیمه ای ثابت برای پرداخته، یا دست کم اگر رضایت نباشه میتوان بازپرداخت کرد. به گفته پل ساگت: دفعه ی بعدی که برای خرید بیرون میرید دنبال این
 کلمه بگردید، ما تضمین میکنیم که اون منتظرتونه!

 

شایع ترین عادت های بد در خانم ها و آقایان

مردها معمولاً نسبت به غذا خوردن همیشه احساس مثبتی دارند؛ ولی خانم‌ها وقتی که ناراحت و غمگین هستند، به سراغ غذا خوردن می‌روند. آنها بیشتر از آقایان هوس خوردن غذاهای پر کالری و شیرین می‌کنند

Description: شایع ترین عادت های بد در خانم ها و آقایان

• بدتـریـن عـادات آقـایـان • 
 

عدم مراجعه به پزشک

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که آقایان 20 درصد کمتر از خانم‌ها به پزشک مراجعه می‌کنند. با اینکه آقایان در مقایسه با خانم‌ها عمر کوتاه‌‌تری دارند، اما ظاهراً مراجعه به پزشک، از نظر آنها تجربه ناخوشایندی است. تشخیص برخی از بیماری‌ها و مشکلات در مراحل اولیه احتمال درمان را بالا می‌برد؛ پس از این بی‌توجهی دست بردارید و بیشتر به سلامت خود اهمیت دهید.

بی‌اهمیتی به چکاپ‌های سالانه

آقایان درست به همان اندازه که در مورد مراجعه به پزشک بی‌توجه و تنبل هستند، اغلب در مورد چکاپ‌های سالانه نیز بی‌اهمیت‌اند؛ در حالی که این کار بسیار ضروری است و هر سال به طور مرتب باید انجام شود تا هر چه زودتر از بروز بیماری‌ها و پیشرفت آنها جلوگیری شود؛ به‌خصوص در آقایان جوان و میانسال.

عدم بروز احساسات و طلب کمک

برخلاف خانم‌ها آقایان عادت ندارند از احساسات خود حرف بزنند، حالات درونی خود را بیان کنند و از دیگران کمک بخواهند؛ به همین علت اگر دچار افسردگی و بیماری‌های روحی شوند، کمتر تشخیص داده می‌شود و آثار خودکشی در میان آنها 77 درصد بیشتر از خانم‌هاست. این بیماری‌ها در خانم‌ها دو برابر بیشتر تشخیص داده می‌شود. مردان افسرده دو برابر بیشتر از زنان افسرده به سراغ مصرف الکل و سایر داروها می‌روند؛ از این‌رو روانشناسان و پزشکان به مردها توصیه می‌کنند مشکلات درونی خود را بیان کنند و از دیگران کمک بگیرند تا در اثر کنترل خشم درونی، خطر حملات قلبی در آنها کاهش یابد.

استرس در محیط کار

با آنکه آقایان و خانم‌ها در بسیاری از موقعیت‌های کاری وضعیت مشابهی دارند، اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مردها چهار برابر زن‌ها در اثر کار و استرس‌های ناشی از آن دچار بیماری می‌شوند. استرس و فشار در محل کار عامل افسردگی، بیماری‌های قلبی و سکته است؛ بنابراین باید هر چه زودتر راه مناسب بیابند تا این استرس‌ها را کاهش دهند و یا اینکه آنها را مدیریت کنند؛ مثلاً با مدیر خود حرف بزنند، شغل خود را تغییر دهند و یا از یک مشاور متخصص کمک بگیرند.

عدم استفاده از کرم ضدآفتاب

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که تعداد کمی از مردم به طور مداوم در برابر نورخورشید از کرم‌های ضدآفتاب استفاده می‌کنند و این آمار در میان آقایان به حداقل می‌رسد. در فرانسه، آلمان، کانادا و اسپانیا، فقط 52 درصد خانم‌ها از کرم‌های ضدآفتاب استفاده می‌کنند و این رقم در آقایان به 37 درصد می‌رسد. این در حالیست که آقایان اغلب بیشتر از خانم‌ها اوقات خود را در خارج از خانه می‌گذرانند؛ بنابراین لزوم بیشتری دارد که از پوشش‌های مناسب و کرم‌های ضدآفتاب استفاده کنند.

عدم رعایت نکات بهداشتی

آیا شما عادت دارید بعد از هر بار دستشویی حتماً دست‌های خود را با آب و صابون و یا سایر مواد پاک‌کننده بشویید؟ با توجه به بررسی‌های به عمل آمده، از هر سه مرد دو نفر این کار را انجام می‌دهند. حدود 30 درصد آقایان از آب و صابون برای شستشوی دست‌های خود استفاده می‌کنند، 30درصد با عجله فقط کمی آب به دست‌های‌شان می‌زنند و 30 درصد مابقی بعد از دستشویی کردن اصلاً دست‌هایشان را نمی‌شویند! عدم شستشوی صحیح دست‌ها بعد از دستشویی کردن باعث انتشار و رشد میکروب‌ها و عفونت‌ها می‌شود؛ بنابراین برای حفظ سلامتی حتماً این عادت را در خود تقویت کنید.

عدم توجه به مسواک زدن دندان‌ها

حدود 66 درصد از آقایان هر روز دو بار دندان‌های خود را مسواک می‌زنند؛ در حالی که این رقم در میان خانم‌ها به 86 درصد می‌رسد. در ضمن خانم‌ها بیشتر از آقایان به دندانپزشکی مراجعه می‌کنند تا مشکلات مربوط به دهان و دندان خود را برطرف کنند (حدود دو برابر بیشتر از آقایان) پژوهش‌ها نشان می‌دهند که خطر بیماری‌های قلبی، نارسایی‌های جنسی و زوال عقل در اثر بیماری‌های دهان و دندان بیشتر می‌شود.

دوش آب گرم

مردها بیشتر از خانم‌ها عادت به دوش گرفتن با آب گرم دارند. تحقیقات نشان می‌دهد که دوش گرفتن با آب گرم باعث کاهش باروری آقایان می‌شود، زیرا اسپرم‌ها در محیط‌های سرد بهتر رشد می‌کنند. در ضمن آقایان باید از انجام فعالیت‌هایی که باعث ایجاد گرمای زیاد در ناحیه تناسلی می‌شود نیز خودداری کنند؛ مثل استفاده از جکوزی و استفاده طولانی مدت از لپ تاپ.


 

• بدتـریـن عـادات خـانـم‌ها •

 استفاده از کفش‌های پاشنه بلند

این روزها استفاده از کفش‌های پاشنه بلند در میان خانم‌ها بسیار شایع‌تر از گذشته است. این کفش‌ها روی حالت اندام اثر گذاشته، به مفاصل فشار می‌آورد و باعث بیماری‌هایی مثل آرتروز، چکشی شدن انگشتان پا، کمردرد و آسیب‌های تاندونی می‌شوند.

استفاده از کیف‌های دستی بسیار سنگین

بیشتر خانم‌ها عادت دارند هر روز بار سنگینی را روی شانه‌های خود حمل کنند و به این ترتیب سلامت خود را به خطر می‌اندازند. شاید اثرات این کار را امروز نبینند، اما به زودی دچار کمردرد شدید، گردن درد و حالت نامناسب اندام می‌شوند.

غذا خوردن از روی احساسات

مردها معمولاً نسبت به غذا خوردن همیشه احساس مثبتی دارند؛ ولی خانم‌ها وقتی که ناراحت و غمگین هستند، به سراغ غذا خوردن می‌روند. آنها بیشتر از آقایان هوس خوردن غذاهای پر کالری و شیرین می‌کنند. اما بهتر است وقتی که دچار ناراحتی‌های روحی می‌شوید، به سراغ انجام کاری بروید که به شما لذت می‌دهد و باعث افزایش اندروفین در بدن‌تان می‌شود تا سلامت‌‌تان به خطر نیفتد.

استفاده از سوتین‌‌های نامناسب

70 درصد از خانم‌ها سوتین‌هایی استفاده می‌کنند که مناسب سایزشان نیست. به همین دلیل، هم لباس‌شان زیبا به نظر نمی‌رسد و هم دچار مشکلاتی مثل گردن درد، کمردرد، بیماری‌های تنفسی، حالت نامناسب اندام، مشکلات پوستی (مثل خارش پوست)، عدم گردش مناسب خون در بدن و سندرم روده تحریک‌پذیر می‌شوند.

نگرانی، اندوه و پریشانی

استرس هم سلامت جسم و هم سلامت روح را به خطر می‌اندازد و خانم‌ها دو برابر آقایان دچار استرس و اختلالات مربوط به آن می‌شوند. عوامل بیولوژیکی نیز در این مسأله دخالت دارند. خانم‌ها به طور ذاتی بیشتر نگران آینده هستند، بیشتر در اندوه غرق می‌شوند و به این ترتیب به مشکلات خود نیز می‌افزایند. شکست‌های عشقی و ناکامی در روابط در خانم‌ها اندوه بیشتری به جا می‌گذارد و بیشتر از آقایان تأسف می‌خورند.

خوابیدن با صورت آرایش‌شده

گاهی اوقات پیش می‌آید که دیروقت از مهمانی و جشن به خانه برمی‌گردید و آنقدر خسته هستید که دیگر آرایش خود را پاک نمی‌کنید؛ اما وقتی این کار زیاد تکرار شود، کم‌کم منافذ پوست‌تان بسته می‌شود، پوست چین و چروک می‌افتد و لکه‌های زیادی روی آن به وجود می‌آید. خوابیدن با آرایش چشم و ریمل سلامت چشم‌ها را به خطر می‌اندازد و باعث خارش و سوزش و حتی عفونت آنها می‌شود.

توجه بیش از حد به ظاهر

در حالی که هر دو جنس به ظاهر خود اهمیت می‌دهند، اما خانم‌ها بسیار بیشتر از آقایان در صدد داشتن ظاهری کامل و بی‌عیب هستند. براساس پژوهش‌ها، 16 درصد از خانم‌های لاغر و یا دست‌کم با اندام متوسط، خود را سنگین و چاق می‌دانند. 90 درصد از خانم‌ها دوست دارند ظاهر خود را تغییر دهند و به ظاهر بهتری دست یابند. این عدم اطمینان از ظاهر روی سلامت روحی روانی آنها نیز اثر می‌‌گذارد و حتی گاهی اوقات به سلامت جسمی‌شان لطمه می‌زند؛ مثلاً با رژیم‌های سخت و طاقت‌فرسا، دچار برخی اختلالات و در اثر برخی عمل‌های زیبایی دچار عوارض جبران‌ناپذیری می‌شوند.

خواب ناکافی

کم‌خوابی نه تنها روی ظاهر اثر می‌گذارد، بلکه حالات روحی را نیز تغییر می‌دهد. علاوه بر آن، باعث افزایش آمار تصادفات، مصرف کالری‌ها و خطر بیماری‌های قلبی می‌شود. آمارها نشان می‌دهند که کم‌خوابی روی خانم‌ها بیشتر از آقایان تأثیر می‌گذارد. در ضمن خانم‌ها برای مراقبت از اطرافیان خود خیلی راحت‌تر از آقایان از خواب خود می‌زنند. کم‌خوابی در خانم‌‌ها افزایش فشار خون را نیز به دنبال دارد.

همیشه آخرین نفر!

خانم‌ها نه تنها به راحتی از خواب و استراحت خود می‌زنند تا خود را وقف دیگری کنند، بلکه بیشتر از دیگران حاضرند از خواسته‌ها و تمایلات خود به خاطر دیگران بگذرند. آنها به درخواست‌ها به سختی پاسخ منفی می‌دهند. همچنین کمتر پیش می‌آید زمانی را به خود اختصاص داده کاری را انجام دهند که از آن لذت می‌برند.

 

روز کاری بد را به روزی خوب تبدیل کنید

حتی اگر اتفاق بدی افتاده و روز کاری بسیار بدی را پشت‌سر گذاشته‌اید، باز هم لبخند بزنید یا با صدای بلند بخندید. این کار یکی از بهترین تمرینات برای از بین بردن احساسات نامطلوب است. اگر به همین سادگی نمی‌توانید بخندید به یک تئاتر کمدی بروید، فیلم یا سی‌دی‌های خنده تماشا کنید، تمرینات یوگای خنده‌دار را انجام دهید یا جوک‌های خنده‌دار بخوانید. به هر حال راهی برای خنداندن خودتان پیدا کنید.

Description: روز کاری بد را به روزی خوب تبدیل کنید

روز بدی را در محل کارتان پشت‌سر گذاشته‌اید و آرزوی‌تان این است که کاش می‌توانستید در محیط بهتر و آرام‌تری کار کنید؟ برای همه ما پیش می‌آید که روزهای کاری بدی را تجربه می‌کنیم، از دست همکاران ناراحت می‌شویم، بی‌عدالتی‌ها عذاب‌مان می‌دهد و دل‌مان می‌خواهد ديگران با ما رفتار محترمانه‌تری داشته باشند. در چنین شرایطی لازم است که با دانستن چند نکته از برخی اشتباهات رایج کارمندان اجتناب کنید تا یک روز بعد به روز بدتری تبدیل نشود و در مرحله بعد برای از بین بردن احساسات بد تلاش کنید.

اشتباه 01

بحث با رئیس
اگر در ابتدای روز مشکلی برای‌تان پیش آمده و ناراحت و عصبی هستید، توصیه می‌شود اطراف رئیس‌تان پرسه نزنید. امروز روز خوبی برای مطرح کردن موضوعات کاری مهم نیست. اگر درخواستی دارید بهتر است صحبت درباره این موضوع را به روز دیگری موکول کنید، بنابراین خودتان را در برخورد با مدیران آرام نگه دارید. اگر روز کاری شما با بدخلقی و عصبانیت یکی از ارباب رجوع‌ها شروع شده، با ناراحتی و پرخاش این موضوع را به خانم یا آقای مدیر انتقال ندهید چون ممکن است به دلیل عصبانیت قادر به کنترل خشم و ناراحتی‌تان نباشید. البته افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند حتما می‌دانند که در چنین شرایطی چطور باید آرامش‌شان را حفظ کرده و واکنش نشان ندهند. اما در صورتی‌که شما فردی زودرنج هستید و نسبت به تغییرات و ناملایمات زندگی زود واکنش نشان می‌دهید، بهترین توصیه به شما این است که بحث و گفت‌وگو با رئیس را به تعویق بیندازید.

در صورتی‌که بنابه دلایلی به اتاق رئیس فراخوانده شدید، چاره‌ای نیست جز اینکه قبل از ورود به اتاق چند نفس عمیق بکشید، یک لیوان آب بخورید و به مغزتان فرمان بدهید که دل‌تان نمی خواهد به موضوع ناراحت کننده‌ای فکر کنید که صبح برای‌تان اتفاق افتاده است. خودتان را کمی آرام کنید و بعد برای صحبت به اتاق رئیس بروید. در شرایطی‌که می‌دانید رئیس‌تان هم روز بدی را شروع کرده و هر دوی شما در شرایط خوبی قرار ندارید، هر نوع مذاکره و گفت‌وگو را به هر نحوی که می‌توانید به روز بعد موکول کنید.

اشتباه 02

جنگ با همکاران
وقتی روز بدی را شروع کرده‌اید سروکله زدن با همکاران دشوارتر به نظر می‌رسد چون باید تمام روز آنها را اطراف‌تان تحمل کنید. هنگامی که حوصله ندارید و آستانه تحمل‌تان پایین آمده، توصیه می‌شود که از تنش‌های محیط کاری دوری کنید. اگر می‌بینید که بر سر موضوع خاصی بحث و درگیری پیش آمده، سعی کنید با معقول‌ترین همکار درباره حل مشکل حرف بزنید. بعضی مواقع که اتفاق بدی برای‌تان پیش می‌آید، ممکن است کمی حساس یا پرخاشگر شوید یا با جرقه کوچکی از کوره در بروید و یک شوخی کوچک و پیش پا افتاده را کاملا جدی بگیرید. از این‌رو بهتر است اگر حال و روز خوبی ندارید از همان ابتدای صبح این موضوع را به سایر همکاران بگویید و از آنها بخواهید که به دلیل شرایط پیش آمده، وضعیت شما را درک کنند. در این صورت احتمال بروز ناراحتی و مشکلات در محیط کاری به مراتب کمتر می‌شود. اگر فکر می‌کنید که انرژی منفی شما ممکن است به دیگران هم سرایت کند یا با پرخاشگری‌ها ديگران را ناراحت کنید، مرخصی بگیرید و به محیط آرامی بروید تا آرامش از دست رفته‌تان را احیا کنید.

اشتباه 03


سرکوب کردن احساسات
بعضی وقت‌ها افراد در محیط‌های کاری احساسات ناخوشایندی را تجربه می‌کنند که این موضوع خلق و خوی‌شان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. احساساتی مانند غم، ترس، عصبانیت یا خشم می‌تواند یک روز خوب را به سرعت دگرگون کند، بنابراین وقتی خلق‌و‌خوی شما در وضعیت پایینی قرار دارد، از خودتان بپرسید که به چه دلیل ناراحت هستید؟ وقتی احساس‌تان را بشناسید و دلیل واقعی ناراحتی‌تان را بدانید، راه بهتری را برای از بین بردن احساسات بد پیدا می‌کنید، بنابراین به‌دنبال سرکوب احساسات ناخوشایند نباشید و راهی برای آزاد کردن این احساسات پیدا کنید. به‌عنوان مثال اگر از موضوعی ناراحت هستید به دستشویی یا داخل اتومبیل‌تان بروید و کمی گریه کنید. اشکالی ندارد که احساس‌تان را بروز دهید. اگر عصبانی هستید از محل کار بیرون بروید، با سرعت پیاده‌روی کنید یا چند نفس عمیق بکشید. به خودتان فرصت دهید تا احساسات ناخوشایند با شما فاصله بگیرند. آنها را رها کنید. در صورتی‌که این احساسات را تمام روز با خودتان حمل کنید، ممکن است به صورت پرخاشگری و دعوا با رئیس، همکاران یا حتی افراد خانواده خودشان را نشان دهند و درنتیجه دردسرهای تازه‌ای ایجاد شود.

اشتباه 04


تمرکز بر شرایط نامطلوب
شاید پیش خودتان تصور کنید که رئیس شما زیادی سختگیر است، همکاران خوبی ندارید یا وظایف زیادی را روی دوش‌تان قرار داده‌اند، به همین دلیل ناراحت یا عصبانی هستید و روز خوبی را شروع نکرده‌اید. در این صورت به یاد داشته باشید که همه مردم هیچ‌وقت براساس خواسته شما رفتار نمی‌کنند، بنابراین به جای اینکه روی این موارد متمرکز شوید، شرایط و آدم‌ها را بپذیرید. اگر امکان تغییر محل کار برای‌تان وجود ندارد اولین گام برای آرامش بیشتر این است که شرایط‌تان را قبول کنید. سپس ببینید خودتان برای تغییر شرایط چه کارهایی را باید انجام دهید. گاهی اوقات لازم است که تغییر را از خودتان شروع کنید تا شرایط هم عوض شود. به‌عنوان مثال اگر مشکل شما این است که فکر می‌کنید وظایف زیادی را برعهده دارید، شاید یک دلیلش این باشد که توانایی نه گفتن در شما ضعیف است. اگر خودتان را تغییر دهید، رفتار جراتمندانه را یاد بگیرید و به درخواست اضافه کاری بیش از حد «نه» بگویید، شاید شرایط محیط کاری به نفع شما تغییر کند و نارضایتی‌های‌تان کمرنگ‌تر شود. بنابراین گاهی اوقات لازم است ویژگی‌های شخصیتی خودتان را با دقت بیشتری بررسی کنید و برای اصلاح برخی رفتارها دست به‌کار شوید.

اشتباه 05


فرو رفتن در لاک انزوا
هنگامی که در محل کار هستید و به‌عنوان مثال مشکلی با یکی از همکاران برای‌تان پیش می‌آید، شاید از این رفتارها ناراحت شوید و واکنش دفاعی شما این باشد که در لاک خودتان فرو روید. در چنین شرایطی یک روش بهتر هم برای رفع مشکلات وجود دارد؛ اینکه به جای قهر و دلخوری، درباره این موضوع با همکار یا رئیس‌تان حرف بزنید. شاید احساسات ناخوشایند شما به دلیل برخی سوء‌تفاهم‌ها ایجاد شده باشد. در این صورت این احتمال وجود دارد که با حرف زدن، اختلافات برطرف شوند. بدین ترتیب با یک اقدام کوچک، استرس و نگرانی‌های شما برطرف می‌شود و در آینده هم احتمال بروز ناراحتی و مشکلات مشابه به حداقل می‌رسد.

راهنمای تبدیل روز بد به روزی خوب
اگر می‌خواهید بعد از پایان روز کاری بد، حال و روز بهتری داشته باشید این توصیه‌ها را رعایت کنید:

سپاس‌گزار باشید
یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای تبدیل یک روز بد به روزی خوب این است که یک کاغذ و قلم بردارید و فهرستی از داشته‌های‌تان تهیه کنید. فهرست شما باید شامل مواردی باشد که از به خاطر داشتن آنها در زندگی‌تان خوشحال و قدردان هستید. یادآوری این موارد به شما کمک می‌کند تا احساسات مثبت و بهتری داشته باشید.

با یک دوست خوب تماس بگیرید
به دوستی تلفن کنید که می‌دانید توانایی همدری با شما را دارد و به حرف‌های‌تان گوش می‌دهد. درددل کردن با فردی مورد اعتماد و مثبت‌اندیش به شما کمک می‌کند که کمی آرام‌تر شوید. در این صورت شاید برای حل مشکلات راه حل بهتری به ذهن تان برسد و با آرامش بیشتری فکر کنید.

به دیگران کمک کنید
شاید فکر کنید که در چنین شرایطی خودتان بیشتر از دیگران نیازمند دریافت کمک هستید اما وقتی برای یک دوست، همکار یا یکی از اعضای خانواده کار مثبتی انجام می‌دهید، از فکر کردن به موضوعات ناراحت‌کننده جدا می‌شوید و احساسات بهتری مانند حس مفید بودن برای دیگران را تجربه می‌کنید. حتی گاهی اوقات می‌توانید با شرکت در انجمن‌های خیریه به فردی کمک کنید که او را نمی‌شناسید.

به خودتان برسید
اگر می‌بینید که روز شلوغی در پیش دارید و احساسات بد از شما جدا نمی‌شوند، بهتر است برنامه روزانه را تغییر داده و زمانی را برای آرامش خودتان درنظر بگیرید. به خودتان برسید، آرایشگاه بروید، کادوی کوچکی بخرید یا خودتان را به یک بستنی یا ساندویچ خوشمزه مهمان کنید. حتی می‌توانید بی‌دلیل به خودتان چند شاخه گل هدیه دهید. این پیشنهاد بسیار ساده روش خوبی برای افزایش حس شادی و خوشحالی شماست.

بخندید
حتی اگر اتفاق بدی افتاده و روز کاری بسیار بدی را پشت‌سر گذاشته‌اید، باز هم لبخند بزنید یا با صدای بلند بخندید. این کار یکی از بهترین تمرینات برای از بین بردن احساسات نامطلوب است. اگر به همین سادگی نمی‌توانید بخندید به یک تئاتر کمدی بروید، فیلم یا سی‌دی‌های خنده تماشا کنید، تمرینات یوگای خنده‌دار را انجام دهید یا جوک‌های خنده‌دار بخوانید. به هر حال راهی برای خنداندن خودتان پیدا کنید.

راهکارهایی برای جلوگیری از طلاق عاطفی

روزهای ابتدایی زندگیشان بخوبی و خوشی سپری می‌شد و کمتر اختلافی بین آنها به چشم می‌آمد...

هنوز چند سالی بیشتر از زندگی مشترکشان نگذشته بود که به خاطر هر مسئله کوچکی با هم جر و بحث می‌کردند و گاهی هم روزها و حتی ماهها با یکدیگر حرف نمی‌زدند. این زن و شوهر اختلافاتشان به جایی می‌رسد که دیگر هیچ توجهی به هم ندارند و اصلاً بود و نبود همسرشان برای آنها فرقی ندارد.                                        

طلاق عاطفی بیانگر رابطه زن و شوهری است که رو به زوال است. این نوع طلاق به مرور زمان، تنشی فزاینده میان زن و شوهر ایجاد می کند که معمولا به جدایی آن ها از یکدیگر منجر می شود.                      

رنگ باختن عشق                                 

 اولین چیزی که در طلاق عاطفی میان زن و شوهر از بین می رود، جاذبه و اعتماد آنها نسبت به هم است. وقتی یکی از زوجین مملو از نیازهای برآورده نشده در زندگی مشترک باشد، احساس غمگینی و ناامیدی در او شکل می گیرد. طلاق عاطفی را حتی طلاق پنهان نیز می نامند چرا که همسران در محیط های اجتماعی ممکن است خوب و صمیمی به نظر برسند، اما در تنهایی قادر به تحمل یکدیگر نباشند. این سرد شدن ها ممکن است در آغاز یک طرفه باشد، اما اندکی که بگذرد دو طرفه می شود. به مرور زمان زوجین دیگر نه نگران هم می شوند و نه نسبت به یکدیگر عاطفه مثبتی بروز می دهند. زندگی زیر یک سقف در حالی که در واقع هیچ ارتباط رضایت بخشی بین آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگی را دشوار تر می سازد.این روند ممکن است حتی سال ها به طول بینجامد و در نهایت به طلاق قانونی منتهی شود.                        

 تمرکز روی اختلافات و نقاط ضعف همسر                         

 یکی از مسائل مهمی که در طلاق عاطفی رخ می دهد این است که چون نیاز های زوجین توسط یکدیگر برآورده نمی شود، رفته رفته به جای وجوه مشترک، هر یک به اختلافات و نقاط ضعف دیگری می اندیشد.                                 

 پیامد این تمرکز منفی، برجسته کردن اختلافات و نادیده گرفتن اشتراکات است که به فضای فردی وسعت می بخشد و فضای دو نفره را محدود تر می سازد. اشتیاق کم می شود، صمیمیت از بین می رود و جملاتی که میان آنها رد و بدل می شود همگی بوی بی تفاوتی می دهد.                           

  دلایل اصلی بروز طلاق عاطفی                       

  از جمله دلایل بروز طلاق های عاطفی می توان به این موارد اشاره کرد که البته در میان دیگر دلایل طلاق، شایع ترین ها هستند؛ وجود ویژگی های اخلاقی نامطلوب در زوجین، ازدواج دیر هنگام، خشونت یکی از زوجین، دخالت های بی مورد دیگران در زندگی مشترک، بیکاری یا از دست دادن موقعیت شغلی، به خطر افتادن وضعیت اقتصادی خانواده و در نهایت ضعف مهارت های ارتباطی کلامی و غیر کلامی در همسران.                             

 راهکارهایی برای جلوگیری از طلاق عاطفی                              

مهم ترین نکته ای که توجه به آن می تواند مانع از بروز بسیاری از جدایی های عاطفی شود این است که همسران در شناخت و برطرف کردن نیازهای عاطفی یکدیگر، ناموفق هستند. به طور کلی می توان گفت نیازهای اساسی که برای مردان تعریف شده است عبارت است از: حمایت خانوادگی، تحسین، همراهی در تفریحات و ... در مقابل نیازهای اساسی که برای زنان تعریف می شود عبارت است از: محبت، گفت وگو، صداقت و روراستی، حمایت مالی و تعهد خانوادگی. حال و با توجه به این که تفاوت زیادی در نیاز های مردان و زنان دیده می شود، لذا به وجود آمدن مشکل و سازگاری میان آن ها زیاد تعجب آور نیست. شاید مردی به راستی به همسرش علاقه داشته باشد و فکر کند که نیازهای همسرش را برآورده کرده است، اما مشکل اینجاست که او تصور می کند نیازهای همسرش مانند نیازهای خودش است و لذا در این مسیر ناکام می ماند. این مطلب درباره زنان نیز صدق می کند.                        

 

آموزش بدست آوردن 100 میلیون تومان (واقعی)

آیا تابحال دوست داشتید راه روش میلیونر شدن را میدانستید؟

Description: آموزش بدست آوردن 100 میلیون تومان (واقعی)

منظور یک صد میلیون واقعی است نه از طریق روش های “سریع میلیونر شوید”. این مطلب برای تمام کسانی است که میخواهندمیلیونر شوند در هر زمینه ای که علاقه دارند.                               

 یک نقشه عظیم و اجرایی برای بدست آوردن یک صد میلیون تومان نه اشتباه نکنید, کاپشن و دستکش سیاه لازم نیست. تنها چیزی که لازم دارید 10 دقیقه وقت است تا این مطلب را بخوانید ,یک اراده قوی برای اجرای آن  و یک صفحه اِکسل (جدول), آماده اید؟                  

 چه کسی بعد از من جای من را در این شرکت میگیرد؟ حقوق من به کی خواهد رسید؟ آیا حقوق باعث صبح به زور از خواب بیدار شدنتان و سینه خیز به سر کار رفتنتان نمیشود؟ این طرح به من کمک میکند صبح زود خودم بخواهم زود از خواب بیدار شوم و به سر کار روم.                           

اول باید تکلیفمان را با عقایدمان راجع به پول روشن کنیم. اگر نسبت به پول احساس خوبی ندارید همین الان این صفحه را ببندید. اگر برایتان جالب نباشد راهتان را اشتباه انتخاب کردید.                      

شروع                         

 1.یک لیست از 10 علایقتان تهیه کنید.اینها در صدر ستون های جدولتان قرار خواهند گرفت.مهم نیست اگر الان کارتان ساندویچ زنی است یا نظافت خانه,این برای شماست. اصلا مهم نیست اگر الان در یک افسردگی موقت سر میکنید چون به نفر جواب تلفن تان را نداده.اگر میخواهید طرح را اجرا کنید باید این کار را انجام دهید. شما 10 علاقه مندی دارید ,گوناگون.علایق من که لیست کردم شامل عکاسی,طراحی,بازاریابی,روابط عمومی,نویسندگی,فیتنس,مسافرت,دنیای مد,برنامه گذاری و تاتر است.                   

 2.هر دسته علاقه تبدیل به یک ستون سود خواهد شد. شما قرار است در هر ستون 10 میلیون کسب کنید در هر حوزه ای که علاقه دارید.                              

 3.برای هر دسته یک پروژه انتخاب کنید.شاید کمی چالش زا باشد ! اما اگر شما در هر حوزه ای از ساخت و ساز تا بدنسازی علاقه دارید میتونید در هر حوزه بیش از 10 میلیون سود از کارآفرینی کسب کنید. از کجا میدونم؟ اگر فرد مورد نظر نبودید هیچوقت این مطلب را تا این قسمت نمیخواندید.شما با طراحی چند سایت برای چند سازمان میتونید تا 10 میلیون حداقل درآمد کسب کنید یا عکاسی از چند عروسی هم همینطور.                    

  4.آیا الان پیشنهاد میکنید بجای 10 تا, 100 تا از علایقتان را بنویسید؟ نه ! همه را نه در شروع. فعلا باید با همین 10 تا ببینید به کجا خواهید رسید تا بعد پروژه های دیگری عملی کنید.زیرا در هر پروژه ای انگیزه ای پیدا خواهید کرد تا بعدی را نیز اجرا کنید.                      

 5.مطمئنم یکی الان میپرسد “چی میشه اگر یکیشون اجرا نشه؟” هیچ اتفاقی نمی افته بجز 90تای دیگر 9 تای دیگر نیز دارید, بروید آنها را اجرا کنید.                     

 6. معمولا افراد برای بهانه تراشی ازین گفته بسیار تاریخی استفاده میکنند “باید سرمایه داشته باشی.” من فکر نمی کنم برای کسب 10 میلیون تومان نیاز باشه یک شهربازی افتتاح کنید (هنوز) ! .فعلا گام های کوچک بردارید, هنوز کلی درس قرار است در این راه یاد بگیرید.                    

 7.به احتمال زیاد یک جدول با 100 ایده شاید شما را بترساند و خودتون را یک “خیال پرداز” خطاب کنید.اما به نظر من بهتر است یک تعریف جامع تر از خودمان داشته باشیم. ترس از شکست مجورمان میکند به فکر هایی مانند “یک شرکت هیچوقت فروخته نمیشه! ” “تو دوران رکود هیچ حرکتی نمیشه کرد” “چطوری امروز برنامه ریزی کنیم وقتی فردا معلوم نیست چه اتفاقی میفته”. به هر حال کدام بهتر است؟ یک شکست خورده رویاپرداز یا یک نفر با 10 پروژه که انگیزه داره انجامش دهد که اگر انجامش هم نداد حداقل کلی تجربه کسب میکند.                    

 8.با اهدافتان حال کنید. خودتان را اسیر اهدافتان نکنید, زیرا بعضی از هدف هایتان امکان دارد فصلی باشد مانند تولید چتر برای کودکان که البته امکان دارد فردی کل زندگیش را وفق تولید چتر کند ! که به شما توصیه نمیکنم به هیچ وجه             

   9. اگر فردی بشر دوست هستید حالا حالا ها باید توفان فکری کنید تا به راه هایی برای پول درآوردن پیدا کنید. انسان دوستی بحثش جداست , ما برای کمک به مردم لازم نیست گرسنگی بکشیم ! اگر برای یک خیریه بلیط کنسرت هنرمندی را میخواهید بفروشید, مطمئن‌ باشید پول کسب میکنید وگرنه شما یاد میگیرید کم کم یک چک بنویسد از دسته چک خودتان برای کمک به مردم.                         

 10.این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید. شما یک نفر را در زندگیتان دارید که به مسایل شخصیتان اهمیت میدهد.                   

  11.جدولتان را با من در میان بگذارید, میتوانیم به هم ایده بدهیم.                           

 هدف ازین نوشته ایجاد انگیزه برای قدم برداشتن در این راه است. بدست آوردن 10هزار تومان هم سخت است چه برسد به 10 میلیون تومان آنهم در حوزه های مختلف که فقط به بعضی از آنها علاقه داریم,هیچ سررشته ای نداریم. اما قضیه ازین قرار است اگر شما بخواهید, میتوانید ! یک مثال قدیمی میگوین هر موقع یک شاگرد واقعی باشید معلم خودش از راه میرسد. پس فقط تصمیم بگیرید , شاید 10 میلیون کسب نکنید اما تجربه ای که کسب میکنید 100 میلیون بیشتر قیمت دارد.                  

  “ایده های میلیونی عادی اند.اما تصمیم است که حتی قدرت آنرا دارد که ایده ای در درون چیزی بی ارزش ببیند.”  رابرت دیفِنَبک

 

 

  

mojtaba sabouri website This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free